کدام تشکل کارگری ؟؟!!

ایجاد مجامع عمومی و شوراهای کارگری جواب موقعیت امروز جنبش کارگری است!

اسماعیل مولودی  

مقدمه

بحران کنونی که دامن گیر سرمایه در دنیا شده است چیز تازه ای نیست و بارقه این بحران در سالهای 2006 و 2007 علنا خودرا نشان داد. تولید و اجناس باد کرده در بازارهای دنیا، مسئله وام مسکن ووجود بهرهای سرسام آور همه و همه بارقه های این بحران در چند سال پیش بودند که امروز همه جای سرمایه را گرفته است.  سرمایه  داران برای نجات خود قبل از این اول از پائین آوردن سطح رفاه اجتماعی شروع کردند. همه امکانات اجتماعی و رفاهی که زمانی بیمن مبارزات مردم کارگر و آزادیخواه به سرمایه داران تحمیل شده بود از سالها قبل تلاش میکنند در کشورهای اروپایی و آمریکا و کانادا از مردم بگیرند. دولت رفاه که حاصل مبارزات مردم بود به دولت تاراج امکانات اجتماعی از مردم تبدیل شده. این مسئله از اواسط دهه 1990 علنا خودرا به جامعه نشان داد. ما میدانیم که سرمایه در دور اخیر از قبل تولید سود بدست نمیآورد انچه که امروز سود دهی سرمایه را بالا میبرد بهره بانکی است و بقول مارکس سود دهی سرمایه از بهره و ربا خواری است که نیروی محرکه سرمایه میشود. یعنی امروز سرمایه بانکها هستند که حیات سرمایه را رقم میزنند نه تولیدات کارخانه ها. اگر به زندگی روزمره آدمها نگاه کنید همه و همه بنحوی مقروض بانک هستند. از کارتهای کریدیت گرفته تا وامهای مسکن، ماشین و وامهای دیگر. سرمایه مالی امروز کل حیات نظام جامعه سرمایه داری را بدست گرفته و بهمین خاطر روز بروز بیشتر در فساد مالی غرق میشود. این فساد تنها به کشور خاصی مربوط نمیشود. از انجا که با گسترش سرمایه در تمام دنیا در نتیجه جزیره آرامش برای هیچ کسی وجود ندارد. بحرانی که در آمریکا با مسئله وام مسکن خودرا نشان داد در سریعترین وقت موجود تمام کشورها و سیستم بانکی دنیا را گرفت. چون سرمایه از حالت ملی و میهنی سالهای سال است بدر آمده.  در این وضعیت موجود سرمایه تلاش میکند همه هستی و نیستی مردم کارگر و زحمتکش را بالا بکشد. با تحمیل فقر و گرسنگی به جامعه کارگر و زحمتکش سرمایه تلاش میکند از مهلکه جان بدر ببرد. در همین ربطه است که فشار سرمایه بر تشکلهای کارگری و تلاش سرمایه بر به انزوا و منکوب کردن هر حرکت کارگری در هر نقطه از دنیا امری جدی است. قطعا ضعیف ترین طبقه جامعه که مردم کارگر و زحمتکش هستند بیشترین بار این محرومت را باید بدوش بکشند اگر برای خود چاره ای نیاندیشند.  

 کارگران و تشکل

امروز شاهد مبارزات جسته گریخته طبقه کارگر در اینجا و آنجا هستیم. از فستیوال علیه خشونت در مکزیک گرفته تا اعتراضات خیابانی کارگران در یونان و مبارزات روز مره کارگران در ایران و خاور میانه. کارگران ایران با وجود اختناق قرون وسطی جمهوری اسلامی هر روزه درگیر با دم ودستگاه سرمایه هستند. اعتراضات این دوره نشان از وجود یک گستردگی و جدی بودن جنبش کارگری میدهد. امروز در سطح جامعه عدم دریافت حقوق کارگران بموقع خود، مسئله تعطیلی مراکز کار و کارخانه ها، بیکارسازی گروهی کارگران در سراسر دنیا، تحمیل زندگی نزدیک به خط فقر در جامعه به کارگران. در ایران با وجود تورم 28% که وجود دارد امنیت شغلی و تعطیلی کارخانه ها و همچنین سرکوب وحشیانه هر حرکت کارگری از طرف جمهوری اسلامی مسئله تشکل را هر روزه ضروری و ضروری تر میکند. از نظر آماری در چند سال اخیر اعتراضات خودجوش و گاها سازمان یافته  کارگری در هیچ دوره از تاریخ جنبش کارگری در ایران اینقدر زیاد و وسیع و گسترده نبوده است.  میتوان به جرئت گفت که در این چند سال اخیر به اندازه کل  حیات جنبش کارگری تا قبل از سرکار آمدن جمهوری اسلامی اعتصاب و اعتراضات کارگری در ایران سازماندهی شده است.  اما آنچه که مورد سوال است جایگاه تشکلهای کارگری در این اعتراضات کجاست؟ البته این عیان است که متاسفانه در کشورهایی مثل ایران با وجود اختناق سیاسی و ممنوعیت تشکل، آزادی بیان و قلم ایجاد تشکل کار ساده ای نیست. زیرا سنتا در ایران و خاورمیانه تشکلها از دل مبارزات روز مره سیاسی بدر نمیآیند. دولتهای حاکم تلاش میکنند با ایجاد تشکلهای دست پرورده خود جای واقعی یک تشکل سیاسی، اقتصادی و اجتماعی را بگیرند. یعنی در ایران و خاور میانه این تشکلهای آزاد و مردمی یا کارگری نیستند که دولتها هارا سرکار میآورند بلکه این دولتها هستند برای بقای سیاسی خود و تحمیل خود به جامعه تشکلها دست نشانده خودرا سازمان میدهند و به مردم حقنه میکنند. جمهوری اسلامی بمحض سر کار آمدنش شوراهای اسلامی را سازمان داد که الترناتیو تشکلهای کارگری شد که از دل انقلاب 1357 بدر آمده بودند. ایجاد حزب جمهوری اسلامی و هزاران تشکل دیگر سر به جمهوری اسلامی مانع ایجاد تشکلهای آزاد شدند (قبل از آنهم شاه با ایجاد حزب ایرانوین، مردم و در آخر حزب رستاخیز نمونه ای دیگر است). همین مسئله تشکل یابی و تشکل سازی را صد چندان مشکل میکند. در نتیجه این فضا و سنت کارگران و مردم مبارز خود هیچگاه دست به ایجاد تشکل بطور جدی نزده اند ( هر وقت هم تشکلی از پائین بوجود آمده دولتهای حاکم یا آنرا منکوب کرده اند و یا آنهارا به زور و ارعاب زائده برنامه های خود تبدیل کرده اند و در نتیجه هویت آزاد بودن خودرا از دست داده اند) در همین رابطه اسناد و تجارب خیلی نازلی از وجود تشکلهای مستقل کارگری در ایران وجود دارند. در نتیجه اختناق و در بهترین حالت اگر تشکلهایی هم از دل مبارزات در آمده اند مجبور به مخفی شدن، شده اند و در دسترس طبقه کارگر نمانده اند. آنها هم پس از مدتی به انواع و اقسام درد های سیاسی دیگر در غلطیده اند.در کشورهای اروپایی وبعضا در آمریکا و کانادا از ابتدا با رشد مبارزات توده ای احزاب درست شده اند. این احزاب هستند که دولتها را سازمان میدهند. اما در خاورمیانه و کشورهایی که اختناق سیاسی حاکمیت میکند مسئله بر عکس است همچنانکه قبلا توضیح دادم. 

امروز با وجود بحران عظیم مالی که برای سرمایه داری بوجود آمده و تلاشی که سرمایه برای تحمیل بحران خود به مردم میکند، ایجاد تشکلهای کارگری از هر زمانی ضروری تر و حیاتی تر برای طبقه کارگر هستند.  

کدام تشکل؟

بنظر من ایجاد هر تشکلی صنفی، سیاسی، اجتماعی که مستقلا خود کارگران و مردم در آن دخیل باشند لازم است. اصلا ایجاد تشکل و متشکل بود یکی از خصوصیات مهمی است که انسانها هارا دور هم جمع میکند و برای امری که میخواهند باهم انجام دهند، به همفکری و مشورت وامیدارد. انسان بدون تشکل و سازماندهی نمیتواند حتی کارهای روزانه خودرا به سرانجام برساند. پس ایجاد تشکل امری حیاتی و جدی برای رسیدن به هدف است. برای من که به جنبش کمونیسم کارگری خودرا متعلق میدانم مسئله ایجاد مجمع عمومی کارگری  و ایجاد شوراهای کارگری در محل کار و زیست کارگران و مردم زحمتکش امری جدی و حیاتی است. اما کارگران باید بکوشند از تشکلها و جمعهای موجود خود با چنگ و دندان دفاع کنند. تشکلهای صنفی مثل اتحادیه ها و سندیکا ها امری لازم هستند. حفط تشکلهای موجود ی که مثلا مثل سندیکای کارگران نیشکر هفت تپه امری مهم است ( کارگران نیشکر هفت تپه میدانند که برای ایجاد این تشکل چه مشکلاتی را متحمل شده اند. کارگران نیشکر هفت تپه میدانند این تشکل میتواند و باید ابزار پیشبرد خواستهای آنها باشد و اجازه ندهند که به زائده پیشبرد خواستها کارفرمایان تبدیل گردد. برای این لازم است که کارگران بطور جدی از رهبری سندیکا بخواهند آنهارا در جریان مذاکرات و مباحثات خود با کارفرما قرار دهند و حامل نظرات کارگران باشند)  باید کارگران ضمن حفظ آن، آنرا روز به روز رادیکال و رادیکال تر کنند که جوابگوی خواستهای کارگران باشد.

همچنانکه گفتم وجود تشکل باعث میشود که کارگران حس طبقاتی و همپشتی طبقاتی خودرا داشته باشند. ما کمونیستهای کارگری از زمان مارکس تاکنون از هر گونه تشکل یابی که بتواند طبقه کارگر را یک قدم به یک زندگی انسانی نزدیک کند حمایت میکنیم.  اما در دنیای امروز و در مبارزه گسترده و همه جانبه با سرمایه داری آن تشکلی میتواند جوابگوی نیاز امروز مبارزات کارگری باشد، شوراهای محل کار و زندگی کارگران و مردم زحمتکش است. ایجاد مجامع عمومی که اراده مستیقیم و مستقل طبقه کارگر را نشان میدهد، ضامن دخالت مستقیم کارگران در سرنوشت خود است. تجربیات تاریخی چه در جهان و چه در جنبش کارگری ایران نشان داده که ایجاد مجامع عمومی و حاکمیت شورایی طبقه کارگر و مردم زحمتکش میتواند خواستهای آنهارا برای ایجاد یک دنیای بهتر به واقعیت برساند.

اول ژانویه 2009

HOME