رنجنامه " آرش روحاني " دانشجوي بهايي محروم از تحصيل

14.09.87

اينجانب آرش روحاني دانشجوي رشته مديريت صنعتي در موسسه آموزش عالي راغب اصفهاني به شماره دانشجوئي 85138024 ورودي سال 1385 مي باشم. بعد از گذراندن دو ترم در هنگام دريافت کارنامه ي ترم دوم در عين ناباوري متوجه شدم که نمره ي رياضيات من 9 درج شده است. بلافاصله اعتراض نامه ي خود را به واحد آموزش دانشگاه داده و خواستار بازبيني برگه رياضياتم شدم، بعد از گذشت چند روز استاد رياضي آقاي مهريار که مدير آموزشگاه نيز هستند براي رسيدگي به شکايت و اعتراضات به دانشگاه آمدند. نوبت به من رسيد، در ابتدا اسم و فاميل من را که بالاي برگه نوشته شده بود خواندند و از من پرسيدند آيا شما بهايي هستيد؟ من هم پاسخ مثبت دادم. سپس شروع به تصحيح دوباره ي برگه من نمودند و نمره ي من را از 9 به 7 کاهش دادند و جالب اين بود که جواب سوال اول من دقيقا با جواب سوال برگه اي که زير برگه ي من بود و از روي آن تصحيح مي کردند يکي بود و به آن نمره داده بودند وبه من نمره نداده بودند! علت را جويا شدم ، بعد آقاي مهريار با لبخندي با کمال احترام به من گفتند
"
آقاي روحاني من بهائيان زيادي ميشناسم که اکثرا از ايران رفته اند من هم به شما نمره نمي دهم تا خيالتان از درس راحت باشد و زودتر از ايران برويد." من هر چه اصرار کردم که اين 2 موضوع ربطي به هم ندارند با خنده به اتاق ديگر رفتند. و در پي گيري هاي ديگر باز هم به جوابي نرسيدم و در کارنامه باز هم نمره من را زير 10 نوشته بودند. مشاهده چنين برخوردي از سوي استاد دانشگاه که وظيفه اي جز ارتقاي سطح فرهنگ و دانش جوانان اين کشور ندارد مرا به تعجب واداشت. آري، اين نيز شگردي ديگر براي بازداشتن دانشجويان بهايي از تحصيلات عاليه و تشويق آنها به ترک وطن بود. و در نهايت پس از سپري شدن دو ترم حکم ترک تحصيلي را به دست من دادند. اکنون پس از گذشت 30 سال همچنان جامعه بهاييان ايران از داشتن حق تحصيل محروم است. حتي تا سال 83 بهاييان حق شرکت در کنکور را نيز نداشتند و از آنسال نيز پس از ورود تعداد اندکي از جوانان بهايي به دانشگاه پس از مدتي يا در همان ابتداي راه اخراج مي شدند و اکنون تنها تعداد معدودي در دانشگاه ها مشغول به تحصيل مي باشند که آنها نيز وضعيتي بلاتکليف دارند. قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران براي همگان حقوق يکسان قائل است اما بهاييان را به رسميت نمي شناسد و به همين دليل آنان را از طبيعي ترين حقوق شهروندي در طول اين 30 سال محروم نموده اند. با نگاهي اجمالي به اصول سوم، چهاردهم نوزدهم، بيستم، بيست و سوم و سي ام قانون اساسي بر همگان آشکار خواهد شد که رفع تبعيضات ناروا بر جامعه بهاييان ايران وظيفه مسئولين است. در پايان بنده خواستار رسيدگي به حقوق از دست رفته ي خويش و تمامي جوانان محروم از تحصيل ايران مي باشم.

HOME