براى گسترش و توانمندتر ساختن مبارزه عليه نقض حقوق بشر در ايران...


* نقض حقوق بشر در جمهوری اسلامی خشن، گسترده و مستمر است، اما کارزار مبارزه عليه نقض حقوق بشر هنوز جديت، گستردگی و استمراری لازم را پيدا نکرده است. بايد دلايل آن را پيدا کرد و بفکر چاره بود.

روشنگرى: براى اعتراض به نقض حقوق بشر در ايران هميشه دلايل و زمينه هاى متعددى وجود دارد. كافى است به خاطر داشته باشيم كه هم اينك دهها زندانى سياسى در خطر اعدام قرار دارند، زندانيان سياسى زندان رجايى شهر وارد پنجمين هفته اعتصاب غذاى خود شده اند، پيگرد و سركوب دانشجويان، صدور احكام ظالمانه از طريق كميته هاى انظباطى دانشگاهها براى مجازات فعالان دانشجويي، محاكمه فعالان حقوق بشر در كردستان به جرم اعتراض به جنايت رژيم در اورميه؛ فراخوان و بازجويى از مديران مسوول نشريات و روزنامه ها و بالاخره سنگسار و اعدام زنان و مردان قربانى فقر و فلاكت و بيكارى در زندان ها و در ملاعام فقط برخى از محورهاى نقض حقوق بشر در ايران هستند. اما متاسفانه آنقدر كه نقض حقوق بشر در ايران ريشه اي، پايدار، مداوم و گسترده است، مبارزه با نقض حقوق بشر نيست. سالهاست مى دانيم كه به فرمان خمينى در تابستان 67 هزاران زندانى سياسى را اعدام كرده اند، اما كارزارها و مراسم به مناسبت گرامى داشت ياد قتل عام شده گان به حول و حوش ماههاى مرداد و شهريور هر سال خلاصه و محدود شده است. حداقل از زمان قتل هاى زنجيره اى به اين سو مى دانيم كه شمار اين قتل ها به اعتراف رضا خاتمى دبير كل حزب مشاركت از 80 فقره بيشتر بوده است. در روشنگرى هاى آن دوره صراحت يافته است كه محسنى اژه اى دستور قتل پيروز دوانى را صادر كرده است. از كتاب خاطرات آيت الله منتظرى ميدانيم كه پورمحمدى دستش تا مرفق به خون زندانيان سياسى آغشته است؛ مى دانيم كه فرمان قتل هاى زنجيره اى از كجا صادر شده است...
در مجموع نقض حقوق بشر در جمهوری اسلامی خشن، گسترده و مستمر است، اما کارزار مبارزه عليه نقض حقوق بشر هنوز جديت، گستردگی و استمراری لازم را پيدا نکرده است. سرکوب رژيم قطعا مهم ترين مانع است، ولی تنها دليل نيست. بايد دلايل اين امر را پيدا کرد و بفکر چاره بود.
به نظر مى رسد كه در حال حاضر براى گسترش و توانمندتر ساختن اعتراض عليه نقض حقوق بشر در ايران توجه به سه محور مهم است.

- نخست اين كه، چهارچوب مبارزه براى حقوق بشر و اعتراض به نقض آن تابعى از سازگارى با موجوديت رژيم اسلامى تلقى نشود. تبديل به خطر نيافتادن اصل نظام به خط قرمز در اعتراض به نقض حقوق بشر در ايران، اين اعتراض را بشدت تضعيف و ناكارا مى سازد، به نتايج آن خصلت موقتى مى دهد، به جابجايى مصنوعى حوزه ها و الويت ها مى انجامد و توهم بار است.

- دوم اين كه، مبارزه براى حقوق بشر به وسيله اى براى تحقق هدف هاى سياسى ويژه احزاب و گروهها فرو كاهيده نشود. از طريق تمركز بر مساله نقض حقوق بشر ممكن است همسويى گسترده اى ميان نيروهاى سياسى داراى هدف هاى متمايز پديد آيد، اما تلاش براى تبديل حقوق بشر به ابزارى براى ائتلاف هاى عمومى و جبهه سازى هاى معطوف به كسب قدرت عملا به مانعى بر سر همسويى گسترده در مسير اعتراض به نقض حقوق بشر در ايران تبديل مى شود. زيرا اختلافات واقعى ميان طيف هاى سياسى ناهمگرا تنها در حوزه نفى استبداد نيست و حتى بطور عمده در حوزه نفى استبداد نيست، بلكه در پاسخ ايجابى و اثباتى اى است كه به جاى استبداد كنونى به آن قائلند. به همين دليل تلاش براى تبديل همسويى در حوزه نفي، نقد و اعتراض ،به اتحاد در حوزه قدرت و مساله جايگزينى و غيره، عملا دايره نيروهايى را كه بنا به تفاوت چشم اندازهاى سياسى خود نمى خواهند زير سركردگى جريانات ناهمگرا با خويش قرار بگيرند را محدود مى كند. ممكن است نتيجه اين تلاش حتما خالى كردن ميدان مبارزه عليه نقض حقوق بشر از سوى جريانات ناهمگرا از هر دو سو نباشد، اما نتيجه آن قطعا تضعيف اين مبارزه خواهد بود.

- سوم اين كه، اعتراض به نقض حقوق بشر بدون اعتقاد به خصلت جهانشمول حقوق بشر و مقيد و محدود نبودن آن به جلب همراهى و موافقت دولت ها و قدرت هاى جهانى غالبا منجر به محدوديت مبارزه عليه حقوق بشر مى شود و اين مبارزه را از نفس مى اندازد و چشمه را گل آلود مى كند.

تبعيت مبارزه براى حقوق بشر از سياست خارجى دولت هاى مختلف حقوق بشر را تابع اقتضائات سياست خارجى آن دولت مى كند. از لحظه اى كه اين اقتضائات چشم پوشى بر نقض حقوق بشر را به نام "منافع ملى" يا هر نام ديگرى توجيه كند، حقوق بشر قربانى مى شود.

نمونه اين سياست را در سال هاى دهه هفتاد و هشتاد در قبال عراق شاهد بوديم. صدام آن زمان كه سوگلى غرب بود و از دولت هاى غربى سلاح مى گرفت و بر سر مردم خودش و مردم ايران مى ريخت، ديكتاتور و يكى از دشمنان شناخته شده حقوق بشر بود، اما چون سياست خارجى آمريكا متفاوت بود هيچ اعتراضى به نقض حقوق بشر در عراق نمى شد، اما از وقتى خواستند او را سرنگون كنند يكباره به ياد جنايت حلبچه و كشتار كردها افتادند و صدام حسين يكشبه به "هيتلر آسيا" تبديل شد تا افكار عمومى جهانى را براى راهزنى بين المللى و تجاوز به عراق آماده كنند. اين گونه اعتراض به نقض حقوق بشر نه تنها هيچ حاصلى براى حقوق بشر ندارند، بلكه زمينه ساز جنايت هاى بيشتر عليه حقوق بشر است.

در شرايطى كه اغلب دولت ها با مقاصد سلطه طلبانه و نامشروع حقوق بشر را به ابزارى براى اعمال فشار بر مخالفان سياست هاى خود تبديل كرده اند، دنباله روى مدافعان حقوق بشر از اين فشارها و تنظيم واكنش ها و جهت گيرى ها بر مبناى فراز و فرودهاى اين نوع فشارها منجر به سلب ابتكار عمل نيروهاى برخاسته از متن مردم در مبارزه عليه نقض حقوق بشر و گسترش بى اعتمادى عمومى مى شود.

منبع: سایت روشنگری

HOME