من انسانم از هنوعانم کمک میطلبم

29.11.09

اعدام انسانها جرمی میباشد که بر اساس آگاهی و میتوان گفت جرمی آگاهانه میباشد و توسط خودکامگان و انسانکشان انجام میگیرد اینجا گروه هی بر چند گروه دیگر پیروز میشوند توام با خشونت بعدش دولت مجرمین را تشکیل میدهند و میتوان گفت یک باند مجرم و خشونتکار بر یک ملت رنجدیده حاکم میشوند و هر روز دست به جنایت میزنند علیه این ملت هر چی که باب دل حاکمان و زورگویان نباشد از نظر حاکمان زور گو باطل است و جرمش مرگ است هر تفکری که با تفکر این باند مجرم همخوانی نداشته باشد جای آن تفکر زندان و در نهایت مرگ است این اسمش ترور دولتی و یا تروریزم دولتی یا باند مافیای دولتی میباشد که با این خیال باطل خیال میکنند اگر دگر اندیشان را کشتند دیگر دگری اندیشی دیگر سر باز نخواهند کرد اما با کشتن هر دگر اندیشی و هر آزادی خواهی و هر انسان دیگری تفکر او روز به روز در میان جوانان و مردم بیشتر و در صفوف بیشماران قرار خواهند گرفت اگر این مجرمین و حاکمان زور گو بر این خیال هستند که با کشتن آنسانهای آزادیخواه تفکر آزادیخواهی را از بین خواهند برد سخت در اشتباه هستند گرفتن جان یک آزادیخواه 1000 آزادیخواه باز تولد میشود و راه او را در پیش میگیرد زهی خیال باطل برای کوردلان و شب پرستان و حاکمان زور گو بر مردم ایران و این حاکمان زورگو و انسانکش شتابزده رفیق شهید احسان فتاحیان را به شهادت رساندند لاکن بر این فکر نبودند که احسانها بیشمارند و 10000 احسان با متولد شد و تفکر رفیق شهید احسانفتاحیان در حال گسترش میباشد در میان جوانان غیور ودلیر کردستان و باز در سرتاسر ایران و جهان و قلب شب پرستان هلهله زن کوردلان تشنه بخون انسان را به لرزه در آورد شهادت این رفیق عزیز شهید دلیر و قهرمان احسان فتاحیان.
بلاشک کشتن هر انسان چه اعدام بشود و چه کشته بشود هر دو جرم محسوب میشود از نظر قوانین انسانی اما این باند انسانکشی که امروز بر مردم ایران حاکم شده اند از قوانین بربریت 1400 سال پیش که یک قوانین نابرابر و نادرست خرافاتی میباشد برای اهداف شوم و کثیفشان برای گرفتن جان دگر اندیشان و آزادیخواهان به کار میبرند متاسفانه تا بحال جان 200 هزار انسان را توسط این قوانین خرافاتی گرفته شده است در ایران و بلاشک ارقان بیشتر از این خواهند بود که من مینویسم از مرز 200 هزار تجاوز نموده است و هنوز هم هنوز ادامه دارد این کاروان.
حالا جان یک زن محنت زده نوجوان کرد بنام زینب جلالیان در خطر مرگ قرار دارد توسط کور دلان تشنه بخون انسان که میخواهند با کشتن انسانها صدای هر مخالفی را خفه کنند سازمان ملل هم برای دفاع از حیثیت و گرامت انسانها تشکیل شده است نظاره گر این مجارا میباشد و دست به هیچ اقدامی نمیزند چون متاسفانه امروز دلار و نفت و گاز است که حرف اول را میزنند حقوق انسان به سیاه نمودن یک ورقه کاغذی تبدیل شده است و باز جان هزاران انسان در زندانهای دیگر ایران در خطر مرگ قرار دارد گروه های سیاسی هم بجای اینکه متحد بشوند و علیه رژیم دست به کار بشوند بیشتر علیه یکدیگر موضعگیری میکنند و یکدیگر را متهم میکنند به مقالاتشان همیشه علیه یکدیگر میباشد تا علیه این همه ظلم و ستمی باشد که در ایران توسط رژیم واپسگرائی آخوندها صورت میگیرد که هر روز جان یک نوجوان بنام محاربه با خدا میگیرند من نمیدانم آیا این خدای خرافات کجا قرار دارد.
بنظر خیلی از روشنفکران و پژوهشگران خدای به آن صورت که آخوندها ازش نام میبرند وجود ندارد و اینها با این اسم عجیب و قریب جان انسانها را میگیرند ننگ بر این خدا ننگ بر این دین انسانکش.

اینجا در زیر من نامه زینب جلالیان را همراه با پیتشن برای جمع آوری امضا میگزارم امید وارم برای نجات جان این انسان محنت زده دست به کار بشویم تا شاید از مرگ نجاتش بدهیم او در زیر شکنجه های غیر انسانی و غیر اخلاقی خیلی زجر کشیده است و در نامه خود به آن اشاره نموده است که در به علت شکنجه های طاقتفرسا مریض شده است و حالش خوب نیست و به او اجازه نمیدهند تا به بیمارستان منتقل بشود و از مداوای ایشان خود داری میکنند مسئولین زندان و مجرمین انسانکش.
http://www.gopetition.com/online/32439/sign.html
http://www.gopetition.com/petitions/save-zeynab-jalalian/sign.html
با تشکر ساموئیل کو کرماشانی
29/11/2009

HOME