|
در باره انتخابات ریاست جمهوری آمریکاMichael Mooreبرگردان ناهید جعفرپور |
توضیح مترجم : مایکل فرانسیس مور متولد 1954 در داویسون آمریکا فیلم ساز و نویسنده مشهور آمریکائی است که فیلم های وی بنام های:Roger & Me, Bowling for Columbine و Fahrenheit 9/11از مشهوریت خاص برخوردارند. کتاب معروف وی بنام:Stupid White Menبعنوان یکی از بهترین کتاب های جهان ارزش گذاری گشته است. مایکل مور که به لحاظ سیاسی جزء چپ های آمریکاست، بخاطر انتقاداتش به دولت جرج بوش در آمریکا مورد توجه افکار عمومی قرار دارد. در ضمن در پایان مقاله مایکل مور دو نقد به نظر وی هم ترجمه گشته است".چه کسی از ما هنوز حرفی برای گفتن دارد؟ اشک ها فوران می زنند. اشک های شادی. اشک های سبک شدن. این خود تکاندهنده ترین و شگفت انگیزترین پیروزی امید در زمان ناامیدی و لحظه ای غیر منتظره برای یک ملت است. ملتی که با نسل کشی بنیان گذاری و بر گرده برده گان بنا گردیده است. به شکلی بسیار ساده شوک انگیز بود: باراک اوباما این مرد خوب، این مرد سیاه می گفت که تغییرات را به واشنگتن خواهد آورد و اکثر مردم در این کشور از این ایده خوششان می آمد. نژاد پرست ها در تمامی مدت انتخابات بیدار و در مراکز انتخابات در حرکت بودند. اما آنها دیگر در اکثریت قرار نداشتند. ما مسلما این را هم تجربه خواهیم نمود که چگونه شعله های نفرت آنها کاملا خاموش خواهد شد.دیشب اتفاقی افتاد که در تاریخ ما استثنائی بود " برای اولین بار" یک کاندیدا که به صراحت موضع ضد جنگ دارد آنهم در زمان جنگ ها به ریاست جمهوری انتخاب گردید.من امید وارم اوباما رئیس جمهور انتخاب شده با خود فکر کند اگر که قصد گسترش جنگ در افغانستان را دارد. اگر که او تم های اصلی انتخابات را به فراموشی بسپارد، اعتمادی را که ما امروز به وی داریم از بین خواهد رفت . تم هائی که وی توسط آن رقبای دمکرات خود را ( در دور ماقبل انتخابات) و مک کین قهرمان جنگ را در انتخابات اصلی شکست داد: انسانهای ساکن در آمریکا از جنگ خسته و مریض شده اند. صدای آنها دیروز به صراحت و بلندی شنیده شد.44 سال طول کشید تا اینکه یک کاندید ریاست جمهوری دمکرات مجددا 51 درصد آراء را بدست آورد ـ 51 درصد ناچیزـ مسئله اینجاست که اکثرمردم آمریکا به واقع ازدمکرات ها خوششان نمی آید. مردم بر این باورند که دمکراتها از این جربزه برخوردار نیستند که مسئله ای را به آخر برسانند و یا برای مردم زحمت کشی که آنها را پشتیبانی می کنند، حرکت نمایند. حال دمکرات ها از این شانس برخوردار می شوند. افکار عمومی بر سر صندوق های انتخابات این شانس را به آنها داد. آنهم در شکل مردی که از برگزیدگان حزب و از بوراکرات های فربه ای که با این جهان جور در می آیند، نیست. آیا اوباما هم شکل آنها خواهد شد؟ و یا اینکه آنها را مجبور خواهد ساخت که همشکلش شوند؟ برای مورد دوم دعا کنیم.امروز پیروزی نجابت و صداقت را بر حملات شخصی ، پیروزی صلح را بر جنگ ، پیروزی هوش و دانائی را بر اعتقاد به آدم و حوا ( که گویا 6000 سال پیش بر روی دایناسیورها سواری می کردند) جشن می گیریم.یک رئیس جمهور با هوش و روشن چه احساسی خواهد داشت؟ علوم ـ بعد از 8 سال تبعید ـ باز می گردند. پیش خود مجسم کنید که ازمغز های بزرگ کشور خواسته می شود که بر بیماری ها پیروز شوند و اشکال جدید انرژی خلق نمایند و این کره خاکی را با کارشان نجات دهند.شاید ما زمان روشنگری و ابتکارو صراحت را تجربه کنیم. زمانی که هنر و هنرمند دیگر بعنوان دشمن نظاره نشوند. شاید از هنر استفاده کنند تا به "حقیقت های بزرگ" دست یابند. فرانکلین روزولت در سال 1932 پیروز شد و رئیس جمهور گشت و پیامد این پیروزی:Frank Capra, Preston Sturgis, Woody Guthrie, John Steinbeck, Dorothea Lange und Orson Wellesبود. تمامی هفته رسانه ها از من می پرسیدند: " هی مایک بوش اکنون رفته است. چه چیزی را حال آغاز می کنی؟" من می گفتم آیا این یک شوخی است؟ در یک چنین فضائی کار کردن و ابتکار داشتن، هنر، فیلم ، دانش و تحقیق در فضائی که انسان آزادی خواهد داشت آنچیزی باشد که می خواهد ؟ در این فضا هزاران گل شکفته می شوند ـ نگاه کنید ! ما به عصری جدید وارد شده ایم. به عصری که همه چیز ممکن است.یک آفروآمریکائی به عنوان رئیس جمهور آمریکا انتخاب شده است! پس همه چیز ممکن است. ما موفق خواهیم شد اقتصادمان را از دست های ثروتمندان بی ملاحظه آزاد سازیم و آنرا مجددا از آن مردم سازیم. همه چیز ممکن است! او ضمانت نمود که تامین سلامتی و بهداشت برای تمامی شهروندان ممکن خواهد شد. همه چیز ممکن است! جنایتکاران جنگ به محاکمه کشیده خواهند شد. همه چیز ممکن است!وقت زیادی نداریم و کلی کار برای انجام شدن وجود دارد. اما این هفته هفته ای ایست برای رویا دیدن. ما همه باید از این لحظه بزرگ لذت ببریم. زیاد سخت نگیرید. با جمهوری خواهان آن رفتاری را نکنید که آنها در 8 سال گذشته با شما کردند.شرف و مهربانی از خود نشان دهید. درست بمانند اوباما در طول مبارزات انتخاباتی. آنها هر آنچه که ممکن است بر سر وی خراب کردند. اما او خود را هم سطح آنها نکرد. او کثافت را مجددا بسوی آنها پرتاب ننمود. نمی توانیم از او یاد بگیریم؟ میدانم که خیلی سخت خواهد بود.من می خواهم از همه تشکر کنم. از تمامی کسانی که وقتشان و ذخیره شان را سرمایه نمودند تا این پیروزی حاصل شود. راه طولانی بود. این کشور دچار ویرانی ای اساسی شده است. گذشته از این که بسیاری مشاغلشان را از دست داده اند و یا ورشکست شده اند زیرا که آنها می بایست صورت حساب های پزشکی را بپردازند و یا کسانی که انسان عزیزی را از دست داده اند. عزیزانی که به عراق فرستاده شده بودند. ما باید حرکت کنیم و خسارات را جبران کنیم. آسان نخواهد بود.اما چه شروع جدیدی! باراک حسین اوباما 44 رئیس جمهور آمریکاست.مقاله اصلی: Pinch Me مترجم به آلمانی: Andrea Noll نقد شماره یکclaus pichlo" .... همه چیز ممکن است...."آدم دلش می خواهد برای مایل مور و برای همه ما اما برای او بخصوص آرزو کند که حداقل بخش کوچکی از امید های وی برآورده شوند. وی بخصوص لایق این آرزو است!اما او خودش هم می گوید " همه چیز ممکن است". همینطور هم هست. شاید اصلا برای اینکه این حال و هوا از بین نرود اشاره نشود که همچنین این مستر اوباما با قبول کمک های نقدی انتخابات ( گفته می شود بزرگترین کمک های نقدی تمامی اعصار) وعده و وعید هائی را داده است و وظایفی را بعهده گرفته است. وظایف از سوی کسانی که برای این مصیبت های 8 سال گذشته مسئول می باشند.بعلاوه اینکه آنها همان برگزیدگانی هستند که ( صنایع نظامی کلا) تا کنون تاریخ آمریکا و جهان را رقم زده اند و تعیین کرده اند و همواره بر قدرت می باشند.
از کی مردم آمریکا
توانسته اند برای سیاست کشورشان تعیین و تکلیف کنند ؟ ( بجزء استثناء خاتمه
دادن به جنگ ویتنام که آنهم برگزیدگان خواه ناخواه شکست خورده بودند).
اگر که مایکل مور و
آدمهای مانند او اکنون تلاش نکنند که از اوباما کاملا پشتیبانی کنند ( او
را به لحاظ اخلاقی مجبور کنند) این رویا می تواند خیلی سریع به پایان برسد.
اوباما در معرض این خطر بزرگ قرار دارد که وعده هایش را " سریعا" فراموش
کند. این موضوع قابل فهم تر می شود زمانی که ما مشاور آینده وی ( نگهبانش)
را می نگریم. یک عروسک خیمه شب بازی می رود و عروسک دیگر جایش را می گیرد...... عالی است!
در باره بوش همه می
دانند که چه آدمی بود در باره مک کین هم همینطور( بمب بمب ایران). اما آنچه
که مرا می ترساند این است که اوباما می تواند سخنرانی کند و به نحوی همه
کاراکتر اجتماعی دارد. آیا در گزارش های قدیمی خبرگزاری ها به چشم های مردم
آلمان نگاه کرده اید، زمانی که از هیتلر آنچنان استقبال می کردند؟ آنها به
واقع به او بعنوان ناجی و رها کننده اعتقاد داشتند. آقای اوباما بغیر از "
تغییر" چه چیزی را بطور مشخص وعده می دهد؟ او می خواهد به این مسئله رسیدگی
کند اما اینکه چگونه می خواهد این کار را کند هرگز نگفته است. هیچ پیشنهادی
نشد مثلا مثل پیشنهادات: من امیدوارم که کاملا در اشتباه باشم!
|