متن نامه خانواده دانشجوی دربند علی عزیزی در مورد علل دستگیری و وضعیت وی

توضیح : این متن از سوی یکی از افراد خانواده آقای عزیزی برای تشکل IRAN SOS ارسال گردیده.

بعد از اینکه احمدی نژاد از آمریکا برگشت و اونجوری که فکر می کنم خودتون هم می دونید توی دانشگاه کلمبیا حیثیت و آبروی خودشو و ما رو زیر سوال برد برگشت ایران تا اینجا بتونه بطوره دیگری ظاهر سازی بکنه . از تقریبا همان زمان بود که دوباره سرو صدا ها بلندتر شد و همه از احمدی نژاد به خاطر بردن آبروی ما توی دانشگاه کلمبیا ازش انتقاد می کردند مخصوصا دانشجوهای دانشگاههای امیرکبیر و دانشگاه تهران و چند تا دانشگاههای شهرستان ها شروع به اعتراض شدید شدند .

بعد از این ماجرا احمدی نژاد تصمیم گرفت به دانشگاه تهران برود و به خیال خودش آبروی ریخته خود در دانشگاه کلمبیا را توی تهران برگردونه .خوب دانشجو ها هم ازش خواستند که آنها هم مانند دانشجویان و اساتید دانشگاه کلمبیا با احمدی نژاد یک نشست داشته باشند ولی احمدی نژاد که نمی خواست بیشتر آبروش بره نمی خواست با دانشجویانی که سوال داشتند صحبت بکند چون می دانست بیشتر از اون جوری که توی امریکا آبرویش را بردند بدترش اینجا اتفاق می افتد به همین خاطر از شب قبل از روز سخنرانی اقدام به تعقیب و دستگیری یک سرس از دانشجویان ستاره دار که می خواستند بیایند و سوالات خودشونو بپرسند و فقط همین ولی دولت نمیخواست که آنها در جلسه سخنرانی احمدی نژاد شرکت کنند منجمله علی عزیزی و علی نیکو نسبتی که او هم چند روز پس از دستگیری علی، در روزی که آرمان صداقتی آزاد شد از خانه پدریش دستگیر شد و از علی نیکو نسبتی هم خبری در دست نیست

مثل اینکه راست میگن بند 209 اوین همیشه باید مشتری داشته باشد چون وقتی آرمان صداقتی آزاد شد بلافاصله در همان روز علی نیکو نسبتی با وضعی مشابه علی دستگیر شد .

همه چیز از شب قبل از سخنرانی احمدی نژاد توی دانشگاه تهران شروع شد

همان شب یعنی شب قبل از سخنرانی احمدی نژاد توی دانشگاه تهران وقتی علی اومد خونه گفت که یک ماشین که چند نفر هم توش بودن دونبالشونه و یک ماشین هم توی کوچه منتظرشون بوده چون شیشه هاش خیلی خیلی غبار گرفته بود مثل اینکه چند نفر مدت زیادی توش باشن و نفس بکشن که شیشه ها همه حالت مه گرفته بود .

نمیخواستند بذارن علی از خونه بیاد بیرون و بره توی سخنرانی احمدی نژاد شرکت کنه و چند نفر با چند تا ماشین شب تا صبح اونجا بودن و کشیک می کشیدند که علی از خونه بیرون نیاد به هر حال صبح شد و تا موقعی که سخنرانی احمدی نژاد تمام نشده بود که تقریبا ساعت 12 یا 1 بعد از ظهر اونجا بودن و بعدش که سخنرانی تموم شده بود رفتن و دیگر ندیدمشون .

تا اینکه چنین روز بعد از اون ماجرا دوباره سر و کله چند تا مامور دور و بر خونمون پیدا شد

مثل اینکه بعد از سخنرانی با اعتراض شدید دانشگاهها بویژه دانشگاههای امیرکبیر، تهران ،علامه و یک سری دانشگاه دیگه همراه شده بود.

فکر کنم روز شنبه بود قبل از دستگیری علی، من یک روز صبح از خونه میومدم بیرون 2 تا مامور با یک ماشین سمند جلوی من رو گرفتن و از من کارت شناسایی خواستن و عنوان کردند که یک ماشین دزدی شده و داخل آن مواد مخدر بوده و من هم گفتم که اصلا ماشین ندارم .

برای من کاملا واضح بود که دروغ می گفتند بیسیم را برداشت و داشت با یک نفر صحبت می کرد که من بشنوم راجع به ماشین دزدی صحبت می کنند بعدش رفت آنطرف تر و حرفهای اصلی خودشونو زدند . برام مشخص بود که چقدر دروغ می گفتند و گذشت  تا اینکه دوشنبه یعنی دو روز بعد از اون قضیه ریختن توی خونه ما با یا 3 تا مامور با یکی دوتا سرباز مسلح اومدن درب منزل و زنگ همسایه پایینی ما را می زنند و خودشون رو مامور گاز و آب معرفی می کنند و همسایه ما هم درب رو باز می کند و از پله ها بالا می آیند و با شکستن شیشه وارد منزل می شوند

مامان هم که تازه اومده بود از ترس حالش بد می شه و اصلا اهمیتی نداده بودند که مادر من می ترسه و ممکنه اتفاقی براش بیفته ولی بدون کوچکترین ملاحظه با بدترین برخوردی که با یک آدمکش می شود انجام داد و با تهدید اسلحه و نشانه گرفتن علی شروع به گشتن لوازم منزل کردند .

اگه بخوان یک آدم کش رو بگیرن فکر نمی کنم اینطوری باشه که اینها اومدن با ایجاد رعب و وحشت که انگار با یک باند آدم کش روبرو شدند علی هم بهشون میگه آقایان آروم باشید من اینجا هستم هیچ جایی هم نمی روم ولی اونها با اسلحه تهدید می کردند و رو به علی اسلحه کشیدند و به دستهاش دستبند زدند و هیچ حکمی برای وارد شدن به خونه به ما نشان ندادند و حالا نمی دونم که حکمی هم داشتند یا نه .تمامی اثاثیه خونه رو گشتن و هر چیزی که می خواستن رو با خودشون بردن بدون اینکه مجوزی برای این کار به ما نشون بدن که آیا اجازه گشتن وسایل منزل رو دارند

آنجا منزل پدری علی است کی اجازه داده وسایل خانه را بگردند

وسایل منزل به علی چه ربطی داره خونه پدریشه .تمامی وسایل شخصی عکسهای خانوادگی ، کامپیوتر دفترچه های تلفن بابا ، دفتر کارش و ماهواره که اصلا چه ربطی به علی داره را هم بردن.

الان که یک هفته از دستگیریش می گذرد معلوم نیست کجاست.

اینطوری که خودشون میگن قرار بازداشت موقت فقط تا 24 ساعت می باشد و از اون به بعد باید یا حکم قرار صادر بشود یا پرونده ای تشکیل بشه که بشه پیگیری کرد اما بعد از گذشت یک هفته هیچ جوابی به ما نمی دهند. نمیدونم کجا باید برم .دادگاه هم میگه هنوز پروندش نیومده و تشکیل پرونده نشده چون هیچ چیزی ندارن که پرونده بکنند.

اونها حتی به مسائل اخلاقی و اسلامی هم توجهی ندارند چرا از آن موقعی که دنبالش بودند هیچ کاری نکردند وتلفن ما را شنود می کردند و میدونستند که عروسی من کی است و دو روز مونده به عروسی من اومدن علی رو بردن و وقتی ازشون در خواست کردیم اجازه بدن در مراسم با قید سند به همراه مامور شرکت بکند ممانعت بعمل آوردند و می خواستند علی و ما را از لحاظ روحی و روانی در شرایط بدی قرار بدن  .

به هر حال الان علی را بردند و تا چند روز ما از علی عزیزی خبری نداشتیم تا اینکه بعد از چند روز با تماسهای کوتاهی از علی شروع شد . تماسها خیلی کوتاه و مختصر انجام می شد . فقط می گفت حالم خوبه حالا من نمی دونم که در چه شرایطی قرار داره ، کسی هم در مواقع تماس کنارش می نشست و شنود می کردند که چه حرفهایی رد و بدل می شود .

مادر من (مادر علی) هم هر روز به دادگاه انقلاب میرود تا بتواند قاضی پرونده که گویا آقای حداد می باشد را ببیند ولی اجازه ملاقات با قاضی را نمیدادند .

در تماسهایی که با علی داشتیم ،می گفت که برای من لباس بیاورید اینجا سرد است و لباس کافی نداریم و همچنین یکی دوتا شال خواسته بود چون خودش گفته بود که کمر درد دارد و نگفت به چه دلیلی کمردرد گرفته چون احتمالا اجازه چنین کاری را نمیدادند

بالاخره پس از گذشت 14 روز از بازداشت علی عزیزی مادرم توانست یک وقت ملاقات با قاضی که منجر اجازه ملاقات با علی شد .

مادرم که از این خبر بسیار خوشحال شده بود به همراه پدر با در دست داشتن حکم قاضی برای ملاقات با علی راهی زندان اوین می شوند که برخورد مامورین زندان مواجه می شوند و از ملاقات علی با خانواده اش امتناع می کنند در حالی که مقام عالی قضایی یعنی قاضی پرونده اجازه ملاقات را صادرکرده است . نمیدانم مگر مامورین زندان در چه مقامی قرار دارند

اگرمقام بالاتری نسبت به قاضی پرونده در دادگاه انقلاب را دارند پس خودشان علی را محاکمه بکنند چرا علی عزیزی را به دادگاه می برند .

خانواده علی عزیزی از این برخورد و حرکت مامورین زندان اوین بسیار ناراحت شده اند به طوری که مادرم (مادرعلی) را پس از آوردن به خانه به اورژانس انتقال داده اند و تحت مراقبتهای ویژه قرار گرفته است .

خودتان را بجای مادرعلی عزیزی بگذارید که چه احساسی پیدا می کنید که بعد از گذشت 2 هفته که از بردن پسرتان را جلوی چشمهایتان با اون وضع بسیاربد و زننده که انگار یک قاتل را به دام انداخته اند، را با خود ببرند منتظر دیدار با پسرتان هستید افرادی که اصلا در هیچ مقامی از لحاظ قضاوت نیستند حکم قاضی دادگاه انقلاب را رد می کنند .

 

HOME