تبلیغ علنی فسق
 
 باز هم توقیف و سانسور ! ، خانمها ، آقایان خیلی ها می گوئید من عصبی ام و فقط فحش می دهم ؟ اما به هرچه که می پرسید به خدا قسم به آتش قسم به ماه و به آب و آسمان و گوساله و به هرچی فرق نمی
 کند به همان قسم باور کنید که من نه عصبی ام و نه فحش می دهم و نه مسخره می کنم نه نه فقط خنده ام گرفته است. وقتی یکی از دوستانم زنگ زد و ماجرای توقیف کتاب خاطرات روسپیان سودازده من را که آخرین کتاب گابریل گارسیا مارکز ( همون رفیق فیدل کاسترو و نویسنده مشهور آمریکای لاتین که این روزها کل نظام اسلامی دارند براشون غش و ضعف می کنند ) را گفت که البته به نحو خنده داری در ایران با نام "خاطرات دلبرکان سودازده من" منتشر شده ، همه اش فکر می کردم که علت توقیف این کتاب را چه عنوان می کنند ! خدا شاهد است (به خدا، من خدا را قبول دارم، و می دانم حداقل به خاطر همین شهادت ! ده نفری بهم گیر می دهند حالا) وقتی علت توقیف را از طرف وزارت ارشاد خواندم از ته دل خندیدم! مخصوصا که صفار هرندی با دستپاچه گی اعلام کرده حتی آن کارمند ممیز و یا سانسورچی بی لیاقت را توبیخ هم می کنم و بعد گفتند اخراج هم شده است ،بیشتر خندیدم باور کنید خارج از شوخی این را بخوانید :
صفار هرندي در پايان با بيان اينكه اين كتاب حتماً قبيح بوده است، تصريح كرد: ناشري هم كه اين كتاب را با علم بر محتويات آن عرضه كرده است نيز بايد پاسخگو باشد .
به خدا (همان خدا که گفتم) این قضیه "قبیح " و ایراد هیات نظارت که علت توقیف کتاب را "فسق علنی در کتاب " عنوان کرده اند خیلی برایم جالب است. وقتی فکرش را می کنم که به گمان آقایان می شود در یک کتاب هم علنا فسق انجام داد خیلی خنده ام می گیرد.این حس بیمارگونه شان که در هر مسئله ای دنبال شنیع ترین وجه آن هستند برام جالبه (یک خاطره خیلی قدیمی که خودتان تا ته فکر این آقایان را بخوانید در دهه شصت در سینمای ایران هیچ کارگردانی حق نداشت مثلا در فیلم خانوادگی یک زن حامله را نشان بدهد و این ممنوع بود !) حالا از همه جالبتر اینکه آغازگر این عملیات بسیار مقدس، حضرات تابناک فعلی و بازتاب سابق بوده اند ، گرچه این نگهبانان بهشت و جهنم خودشان هم طعم تلخ فیلتر و توقیف و سانسور را چشیده اند اما به دلیل رسالت بسیار سنگین دینی و شرعی که دارند بیکار که نمی توانند بنشینند و برای اینکه مبادا خدای ناکرده ما بعد خواندن این کتاب همگی برویم جهنم و همچنین در راستای نجات جامعه امام زمان از اینگونه اقدامات "تهوع آور" مرتب مردم و مسئولین خواب زده نظام را آگاه کردند و بعد آن سریعا هم وزارت ارشاد این کتاب را توقیف کرد ( از سرنوشت آن کارمند بیچاره هم تا کنون اطلاعی در دست نیست !) اما هر چه هست ؛آقای صفار هرندی و حضرات تابناک علی الخصوص سردار رشید اسلام برادر محسن رضایی خدا قبول کند و امام زمان ان شاء الله…

پی نوشت یک :
خیلی برام جالبه یکروز با یکی از این سانسورچی های کتاب در وزارت ارشاد روبرو شوم و با اون آدم یه گپ حسابی بزنم و ببینم در روز چند تا کتاب می خواند و با چه حسی زیر مطالب "قبیح " کتابها خط می کشد و اینکه مثلا خانواده اون فرد می دانند که او از صبح که می رود سر کار تا عصر چه کاری می کند ؟ مثلا زن و بچه اون طرف می دونند نان آور خانواده شان سانسور چی هست ؟ یا اینکه عصر که طرف می ره می خونه به زنش چی می گه ؟ میگه : آخیش خسته شدم امروز چهار تا کتاب رو سانسور کردم ! فکرشو بکنید خنده دار نیست ؟
پی نوشت دو :
من هنوزم از راه انداختن آن کمپین و جمع آوری امضاء برای مخالفت با فیلتر شدن بازتاب پشیمان نیستم ، فیلتر و سانسور و توقیف به هر حال پدیده زشت و مخصوص دیکتاتورهای احمقی مثل احمدی نژاد و ... است حتی اگر می خواهد برای مخالف من باشد .
پی نوشت سه :
حالا همه ما با هم به هر چی سانسورچی است می خندیم ! اینهم لینک مستقیم دانلود رایگان کتاب خاطرات روسپیان سودازده من
http://www.goftaniha.org/2007/11/blog-post_20.html
 
HOME