آیا سیاستهای غرب در قبال تهدیدات رژیم ایران در جهت صحیحی بوده است؟

دکتر علی رضا آثار

assar@aon.at

در این سخنان کوتاه به سه نکته مهم اشاره میکنم

1- انگیزه های سیاسی مذهبی رژیم ایران

اسلام تعبیراتی مختلف دارد که برخی از آنها انساندوستانه و برخی رادیکال و خطرناک برای جوامع متمدن و مدرن است. بعلاوه اسلام دارای شاخه هائی  نیز میباشد که یکی از آنها مذهب شیعه است که اصول عقیدتی آن در تناقض با هرگونه تفکر و منطق است. ایدئولوژی شیعه بر مبنای امامت میباشد بدین معنا که، مقام "علی" را بیش از آن چیزی که بوده بالا میبرند ( "علی" یکی از عموزادهای پیامبر اسلام بود) همچنین از دیدگاه شیعیان بالاترین هدف اسلام برقراری حاکمیت سیاسی است آن هم از نوعی که خمینی تجویز میکرد.                          

بدان معنا که در این نوع از حاکمیت پائین ترین اقشار جامعه و گروه های خشونت طلب متعصب بازوان اصلی سیاسی و عملیاتی رژیم را تشکیل میدهند.

در هیجدهم سپتامبر سال 1979 هنگامی که خمینی فلسفه سیاسی مذهبی خود را تحت عنوان ولایت فقیه اعلام کرد چنین گفت: اسلام دینی است سیاسی که در آن همه چیز منجمله تمامی آئین های عبادی آن معنای عمیق سیاسی دارند.

آیا خمینی با بیان این مطلب تئوری جدیدی را دنبال میکرد؟

 نه به هیچ وجه.

او مفهوم واقعی ایدئولوژی شیعه را با زبانی ساده و صریح برای ملت توضیح داد.

در مذهب شیعه اعتقاد بر آن است که قرآن موجود، کتاب مقدس مسلمانان قرآن واقعی نبوده  و توسط مسلمانان اهل تسنن به شدت تحریف شده و قرآن واقعی که پنج تا شش برابر حجم مطالب موجود را داشته تنها در اختیار علی بوده که، او نیز آنرا به پسر خود امام حسن ( امام دوم شیعیان) داده و او نیز آنرا به برادرش  امام سوم داد و به همین ترتیب به امام دوازدهم شیعیان "مهدی" رسیده که این امام در سن ده سالگی ناپدید شده است.

"مهدی" امام حاضر و غائب شیعیان است. آنان اعتقاد دارند که روزی به این جهان باز خواهد گشت و با استفاده از اصول قرآن حقیقی را که در دست دارد اینان را متحد کرده و به زیر پرچم شیعه خواهد آورد و کسانی که در مقابل اراده او مقاومت کنند کشته خواهند شد. بنابراین توجه میفرمائید که هدف نهائی شیعیان نه تنها ایجاد اتحاد در بین مسلمانان شیعه در خاورمیانه، بلکه هدف نهائی آنان ایجاد امپراتوری جهانی شیعه است.

از دیگراصول اساسی مذهب شیعه "تقییه" یا دروغ مقدس میباشد. بدان معنا که شیعیان میتوانند حقیقت را کتمان نموده، دروغ بگویند و دیگران را گمراه کنند. نه تنها در مورد امور و زندگی شخصی خودشان  بلکه در مورد هر پدیده اجتماعی که بتواند به هدف نهائی شیعیان که تسلط بر کل جهان میباشد کمک کنند. و در این حالت چنین:دروغی مقدس و در حد عبادت الله محسوب میگردد. شاید اکنون بتوانید درک نمائید که چرا رژیم ملایان در ایران دشمنی عمیقی با آمریکا اروپا و اسرائیل دارد. آنها بر علیه تمامی قدرتهای جهان میباشند و آنان را "مستکبر" نامیده . مستکبراصطلاحی است در قرآن برای زورگویان و ظالمان. زیرا به اعتقاد شیعیان این کشورها موانعی در راه ظهور امام "مهدی" بحساب میآیند.

اوائل ماه جاری سرمست و خوشحال از مسائل جدی اقتصادی جهان آیت الله خامنه ائی در سخنانی اعلام کرد : انقلاب اسلامی دو دشمن بزرگ داشت یکی مارکسیسم و دیگر لیبرال دمکراسی غرب. و هر کدام از این دو مکتب برنامه هائی برای تسلط در جهان داشتند. مارکسیسم اکنون به لطف خدا سقوط کرده و آمریکا نیز روزهای آخر حیات خود را سپری میکند. و مذهب تشیع گسترده شده و تمامی جهان را تحت تسلط خود خواهد آورد.

  چند روز بعد از این گفتار احمدی نژاد رئیس جمهور رژیم ایران حرفهای سرور خود را ستوده و گفت : اکنون وظیفه ما است که کنترل جهان را بدست گرفته و نشان دهیم که چگونه مکتب شیعه تمامی معضلات جهان را رفع خواهد کرد.

امیداورم که در این چند سطر بخشی از تفکر شیعیان را تشریح کرده باشم.

 

2- سیاست غرب نسبت به رژیم ملایان حاکم بر ایران

هنگامی که ملا خاتمی در سال 1997 بعنوان رئیس جمهور رژیم ایران بر مسند قدرت تکیه زد سیاست "تقییه" را بصورت موثری در عمل پیاده نمود.

او درمراکز علمی، هنری و تحقیقاتی داخل و خارج از ایران سخنرانیهای متعدی را برنامه ریزی و اجراء کرد که متن کلی آنها ایجاد دیالوگ دوستانه مابین تمدنها برای بوجود آوردن دوستی میان فرهنگها و مذاهب گوناگون بود.

با چنین تکنیک تبلیغاتی تقریبا توانست که بخش عظیمی از جامعه ایران و کشورهای خارجی را متقاعد کند که ایران دارای مدل مناسبی از دمکراسی است و حقوق بشر در حد بالائی در ایران رعایت میشود، و او حتی قول داد که دمکراسی و رعایت حقوق بشررا چنان نهادینه کند که در تاریخ ایران سابقه نداشته.

اما هیچکدام از قول های این ملای مزوّر تا سال 2005 که در مسند قدرت بود عملی نشد.

در طول هشت سال ریاست حمهوری وی اکثر روزنامه ها تعطیل و صدها رونامه نگار و نویسنده بازداشت و به زندان افکنده شدند، قتل های زنجیره ائی بمنظور حذف فیزیکی مخالفین و منتقدین سیاسی به صورت سیتماتیک برنامه ریزی و اجراء شد. خوابگاه دانشجویان دانشگاه ها مورد هجوم گروههای متعصب و وحشی شیعه قرار گرفت که در نتیجه تعداد زیادی از دانشجویان کشته و بسیاری دیگر بازداشت و روانه سیاهچال های جمهوری اسلامی شدند که تاکنون چندین تن از آنان بر اثر شکنجه های قرون وسطائی  طولانی و شرائط غیر انسانی  جان خود را از دست داده اند. با وجود تمام این شرائط دولت های غربی که از سخنان خاتمی سرمست بودند و روابطی عاشقانه با ملایان حاکم بر ایران داشتند روابط خود را با دولت وی ادامه داده و در این رابطه دولت بریتانیا گوی سبقت را از دیگران  ربود . آمریکائیها نیز برای اینکه در این میدان رقابت بازنده نباشند  سعی نمودند که از آنان عقب نیفتند. آنها فکر میکردند که سیاست مماشات با رژیم میتواند ایدئولوژی خشن آنها را تا حدودی نرم کند و در این جهت بسته های رنگارنگ کمکهای اقتصادی و تکنولوژیک را پی در پی به رژیم ارسال میکردند و امیدوار بودند که بتوانند رژیم ملایان را قانع کنند که دست از فعالیتهای مشکوک هسته ای-نظامی بردارد و شرائط حقوق بشر در این کشور را بهبود بخشند.

آنها فراموش کرده بودند که چنین سیاستی در قبال هیتلر هم موثر واقع نشده بود.

خاتمی توانست با توسل به سیاست "تقییه" غرب را مورد تمسخر قرار دهد و هشت سال وقت گرانبها برای تکمیل نمودن پروژه های هسته ای و غنی سازی اورانیوم بدست آورد.

هنگامی که احمدی نژاد و کابینه نظامی او در سال 2005 بر مسند قدرت تکیه زد، دولت های غربی از حضور چنین موجودات خطرناکی در صحنه سیاست ایران شوکه شدند . آنها تازه متوجه شدند که ملا خاتمی چه کلاهی را بر سر آنان گذاشته است. در چنین شرائطی کشوره های غربی تصمیم گرفتند که سیاستهای مماشات و تسامح با رژیم را به سیاست "هویج و چماق" تبدیل کنند، اما حتی بعد از این تصمیم آنها بسته های چاقتری و رنگارنگی را از کمکها و تکنولوزی را به رژیم ملایان ارائه میدادند . هر بارکه ملایان این پیشنهادات را رد کرده و کافی نمیدانستند، کشورهای غربی بعد از هر چنین شکستی چندین ماه در بین خود به کشمکش های سیاسی و مذاکره  میگذراندند تا بتوانند قطعنامه نیم بند و غیر موثری را برای تحریم رژیم در شورای امنیت بگذرانند که البته هیچ تاثیر بازدارنده در برنامه های هسته ای ملایان نداشت.

اکنون رژیم ایران به این نتیجه رسیده که غرب در رابطه با متوقف کردن برنامه هسته ای آنان ضعیف، غیر مصمم و غیر متحد است. همچنین آنان توانسته اند که روابط نزدیک سیاسی و اقتصادی را با دو کشور روسیه و چین ایجاد کنند و از این روابط بمنظور ایجاد فشار بر روی دو کشور مذکور بمنظور استفاده از حق وتو آنها بر علیه هر گونه قطع نامه جدی بر علیه خود استفاده کند.

بنابراین واضح است که مسئله تنها سیاستهای خطرناک  رژیم حاکم بر ایران نیست بلکه به همان اندازه  سیاستهای ضعیف کشورهای غربی در برخورد با آن مسائل خطرناک است. هر دوی این پدیده ها به یک اندازه خطرناک هستند. اگر امروز اسرائیل با صدائی بلند و گستاخانه تهدید به نابودی میشود از عواقب همان سیاستهای غلط  در برخورد با رژیم میباشد.

 

3- چه اقدامی باید نمود؟

پیشنهاد من به قدرتهای غربی اجرای پروژه ای در سه فاز بصورت زیر میباشد:

فاز اول:

تمامی پیشنهادات کمکهای افتصادی و تکنولوژیک را که تاکنون به رژیم پیشنهاد شده لغو و هر گونه گفتگو با رژیم را متوقف نمائید. مدت سه ماه به رژیم فرصت داده شود که تمامی فعالیت های غنی سازی اورانیوم همچنین دیگر فعالیتهای هسته ای- نظامی را متوقف کند.

فاز دوم:

 اگر مدت سه ماه سپری و رژیم به درخواستهای داده شده جواب رد داد، تحریم هوائی و دریائی بر روی ایران اعمال و تمامی روابط اقتصادی بمدت سه ماه بطور کامل قطع گردد.

فاز سوم :

و بالاخره اگر رژیم بعد از سه ماه حاضر به تکمین نشد یک عملیات کوتاه و سریع نظامی انجام گیرد که در آن پایگاه های هسته ا ی-نظامی و مشکوک رژیم مورد هدف قرار گرفته و  نابود شوند.

اگر در چنین وضعیتی رژیم اقدام به شلیک موشک به کشورهای منطقه نماید، بمباران وسیع هوائی مراکز سیاسی و نظامی رژیم را مورد هدف قرار داده و نابود کنند.

 بی شک در چنین شرائطی مردم ایران بپا خواهند خواست و رژیم ظالم ملایان را سرنگون خواهند ساخت.

شاید این پیشنهاد تا حد زیادی برای برخی از افراد قابل درک نباشد اما، بعد از سالها فکر چاره به این نتیجه رسیده ام که در حال حاضر هیچ آلترناتیو واقعی دیگری که مردم ایران و جهان را از شر این رژیم جنایتکار آزاد کند وجود ندارد.

وین - اکتبر 2008

 HOME