سخنرانی هورا سوت هورا کف به سیاهی می زند جمعیت.
ایستاده بر سکویی بالاتراز تراز چشم ها و بالاتر از سر ها و شانه ها عبور باد بر چهره وُ عرق نشسته بر تنش از خاطرش میگذرد هوای آزادی هنگام ِ موعود بوسه و باران و برابری لبخند بر کنج لب نگاهی به افق یاد آنان که گذشتند این همه سال از معبر آتش و خون لبخند بر کنج لب نگاهی به جماعت منتظر هورا کف سوت هورا هورا و چهار پایه زیر پایش را خالی می کند !
علیرضا عسگری – مهر 87 |