صدور حكم قصاص براي پسر متهم به قتل پدر بزرگش

1385/05/15

خبرگزاري دانشجويان ايران - تهران
سرويس: فقه و حقوق - حقوق اجتماعي

 

پسري كه متهم است به همراه دوستش با انگيزه‌ي مالي، پدر بزرگش را به قتل رسانده از سوي قضات شعبه‌ي 71 به قصاص نفس(اعدام) محكوم شد.

به گزارش خبرنگار حقوقي خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، بر اساس كيفرخواست صادره،«محسن» متهم رديف اول 21 ساله بازداشت با قرار بازداشت موقت و متهم رديف دوم «پويا» 18 ساله بازداشت با قرار بازداشت موقت متهم در مشاركت در قتل عمدي «عيسي‌قلي»، پدربزرگ متهم رديف اول هستند. در تاريخ 27 مهرماه سال گذشته در شهرستان كرج متهمان با ورود شبانه به منزل مقتول، وي را با ايراد ضربات متعدد چاقو به قتل رساندند.

در جلسه رسيدگي به اين پرونده، متهم رديف اول در دفاع از خود عنوان كرد: من اتهام مشاركت در قتل را قبول دارم. من به قصد سرقت رفته بودم و قصد كشتن پدر بزرگم را نداشتم. اما ماجرا به نحوي پيش رفت كه مجبور به قتل او شديم. علاوه بر اين من در شب حادثه هرويين مصرف كرده بودم و حالت عادي نداشتم.

وي در شرح ماجرا گفت: من حدود دويست الي سيصد هزار تومان پول نياز داشتم. براي همين به همراه سه تن از دوستانم به منزل پدر بزرگم رفتم. حجت سوار ماشين سر كوچه منتظر شد و وحيد زنگ در را زد. بعد از اين‌كه زنگ در به صدا درآمد من و پويا كه در پشت‌بام منزل بوديم به داخل خانه آمديم. پدر بزرگم وارد منزل شد و كنار بخاري دراز كشيد. من براي اينكه او ما را نبيند تا بعدا نتواند ما را لو بدهد ملافه‌ي سفيدي برداشتم و به روي سر او كشيدم.

متهم به قتل در اين پرونده در ادامه افزود: زانوي راستم را روي سينه‌اش قرار دادم و زانوي چپم بر روي زمين بود. پدر بزرگم سمت چپ مرا گرفته بود و هر كاري مي‌كردم نمي‌توانستم خودم را آزاد كنم براي همين از پويا خواستم تا او را بزند. پويا با چاقويي كه در دست داشت چند ضربه به پهلوي پدر بزرگم زد و من از ترسي كه داشتم چاقو را از پويا گرفتم و چند ضربه‌ي ديگر به قسمت قفسه‌ي سينه‌ي پدر بزرگم وارد كردم.

متهم رديف دوم نيز در جلسه دادگاه، گفت: روز حادثه محسن به من و دو تن از دوستانم، گفت به قصد سرقت فرش‌هاي ابريشم، پول‌ها و طلاهاي پدر بزرگش، به منزل وي برويم. طي قراري كه گذاشتيم وحيد زنگ در را به صدا درآورد و هنگامي كه پدر بزرگش از اتاق خارج شد من و محسن وارد منزل شديم. مرحوم وارد اتاق شد و دراز كشيد، محسن ملافه‌ي سفيدي را از داخل اتاق آورد و روي پدر بزرگش انداخت. من در صحنه نبودم. من در داخل اتاق مشغول گشتن بودم تا فرش‌هاي ابريشمي كه محسن گفته بود را پيدا كنم. پس از گذشت حدودا بيست ثانيه صداي محسن آمد كه مدام داد مي‌زد و مي‌گفت من محسن هستم.

وي در ادامه اظهار داشت: وارد اتاق شدم و ديدم محسن با چاقو ضربات متعددي به پدر بزرگش زده است. من در وقوع حادثه هيچ نقشي نداشتم و در آگاهي به خاطر اين‌كه محسن گفته بود اگر شما هر كدام سه ضربه را به گردن بگيريد من نجات پيدا مي‌كنم وارد آوردن ضربات چاقو را قبول كردم.

متهم رديف دوم در ادامه افزود: محسن هفت يا هشت ضربه وارد كرد. در آن لحظه چون هرويين مصرف كرده بود حالت عادي نداشت اما من فكر مي‌كنم محسن از ابتدا قصد سرقت نداشت و به قصد كشتن پدر بزرگش وارد منزل شده بود و الان دروغ مي‌گويد كه من در قتل مشاركت داشتم و فقط مي‌خواهد اتهام خودش را كمتر كند.

متهم رديف اول در آخرين دفاع، اتهام را قبول كرد و متهم رديف دوم عنوان داشت كه هيچ نقشي در جريان قتل نداشته است.

قضات شعبه 71 دادگاه كيفري استان تهران پس از شور، متهم رديف اول را به قصاص نفس محكوم كردند، حكم متهم رديف دوم در اين پرونده نيز به زودي صادر مي‌شود.

انتهاي پيام

HOME