زمزمه های بیداری

شرح وقایع 24 خرداد مشهد

خداوند سرنوشت هیچ قومی را تغییر نمیدهم مگر آنکه خود اقدام کنند

چند روزی بود که درگیر و دار حواشی و مسائل پیرامون عباس پالیزدار و مفسدان اقتصادی بودیم  که ناگهان دعوتنامه اینترنتی ناشناسی نظر مرا جلب کرد « جمعه 24 خرداد راس ساعت 12 ظهر نخستین تجمع اعتراضی به گرانی و وضعیت نابسامان اقتصادی در محل پارک های ملت تهران و مشهد برگزار میگردد منتظر حضور سبزتان هستیم » .

ساعت 11.30 منزل را به مقصد پارک ملت ترک کردم ، هیچ امیدی به حضور حتی 20 نفره مردم نداشتم به در پارک که رسیدم جمعیتی حدود ا 150 نفر چیزی کم و بیش به صورت پراکنده نشسته بودند و خبری از تجمع خاصی نبود . ساعت 11.50  بود که جمعیت  به حدود 500 نفر افزایش پیدا کرد . ناگهان یک ماشین گشت نیروی چماغ داران حافظ امنیت حکام ( به اصطلاح نیروی انتظامی )  ضمن توقف در میان جمعیت با حمله به سه نفر آنها را بازداشت کرد و با کتک و کمک نیروهای لباس شخصی که از بین مردم خود را نشان میدادند به همراه خود برد . جمعیت در حمایت از آن سه نفر برخورد با مامورین را که سرپرتشنان مردم را دعوت به آرامش میکرد را آغاز کردند .   ناگهان زمزمه های شجاعانه جوانکی بیست و چند ساله توجه همه را به خود جلب کرد « ما هستیم » مردم نیز در دادن شعار ما هستیم این فرزند غیور را یاری میکردند  نا گهان شعار اینگونه تغییر کرد « هستم اگر میروم ، گر نروم نیستم »  مامورین لباس شخصی با موبایل و دوربین ها مشغول ضبط چهره های فعال بودند که در اعتراض به گرسنگی شکمهای خود و خانواده و هموطنانشان فریاد حق خواهی سر داده بودند  به علت شلوغی جمعیت به بیش از هزار نفر رسیده بود

در این هنگام لاشخوران گرگ صفت حافظ دیکتاتوری ولایت فقیه ضمن حمله به یکی از مردم که گویی یک رزمنده دوران جنگ بود  و چهل و چند سال بیش نداشت و با همسر و دو کودک خردسالش در این تجمع حضور پیدا کرده بود او را به طرز وحشیانه ای مورد ضرب و شتم قرار دادند و وقتی با مقاومت شجاعانه وی مواجه شدند گاز اشک آور ماموران خفه کننده فریاد او بود . آغاز خشم ملتی که بغضی فرو خورده در گلو داشت  مردم ضمن حمله به لاشخوران با کتک زدن انان سعی داشتند آن فرد را نجات دهند که ناگهان در حضور تعداد زیادی افراد مسن و کودکان گازهای اشک آور مامورین بود که به مردم نثار میشد  مردم خسته و گرسنه ای که اکنون جمعیت آنان به بیش از چند هزار نفر رسیده بود یک صدا فریاد میزدند ایرانی میمیرد ذلت نمیپذیرد   . من نیز به تبعیت از مردم به سمت مامورانی که آن فرد شجاع را بازداشت کرده بودند هجوم بردم که ناگهان در ناحیه چشم و مجاری تنفسی احساس سوزش شدید و سرگیجه کردم و متوجه شدمک  یکی از این حیوانات با اسپری اشک آور به سمت من حمله کرده .با همراهی مردم از زیر دست و پای این حیوانات بیر.ون کشیده شدم در همین هنگام با همان حالت سرگیجه و تهوع به سمت یکی از بسیجیان که مشغول ثبت چهره هاا با دوربین خود بود حمله کردم و ضمن شکستن دوربین به زمین خوردم ، ناگهان احساس کردم با لگد محکم به قوزک پایم زد و چند فحش رکیک نثارم کرد که با حمله مردم موفق به فرار شدم ناگهان یک بار دیگ

ر یکی از دوستان او که به هوا خواهی او آمده بود با اسپری صورت مرا نشانه رفت و  آنرا در صورت و چشم من خالی کرد با این حال با تمامی توان دویدم ضمن اینکه 5 نفر مرا تعقیب میکردند به حاشیه خیابان رسیدم و یک ماشین ترمز کرد که جوانی کم سن و سال راننده آن بود فریاد زد « بپر بالا داداش الان میرسن »  او مرا سوار کرد و بار دیگر امیدی دوباره به من داد که اینان مردمان دیار کوروش  و مزدکند .

مردم غیور مشهد تا ساعت 3 با جمعیتی بالغ بر 10 هزار نفر در مقابل گرگ صفتان مقاومت کردند و 300 نفر بازداشت شدند .

تاکنون ( ساعت 19 ) از تهران هیچ خبری در اختیار ندارم ، اما بارقه های امید  از حرکتی که در طول دو دهه اخیر بی سابقه بوده به شدت مرا غرق شادمانی و امید کرد  و جالب اینکه باز هم رژیم فاشیستی اسلامی با منطق چماق و اسلحه و اسپری اشک آور حقانیت و مشروعیت خود را به رخ مردم کشید تا شکمهای گرسنه خلق در آستانه بیداری را اینگونه میهمان مهرورزی سرشار خود کند

مرگ بر فاشیست چماغ دار

به امید حرکتهای بعدی که به زودی سراسری خواهد شد و در آینده ای بسیار نزدیک سرنوشتی نو را رقم خواهد زد .

سید بابک طبری

مشهد 24 خرداد

HOME