استمداد یک مادر دردمند از سازمانهای حقوق بشری برای آزادی فرزند در بندش

30 می 2008

 

به نام خدا و به نام آزادی

و به نام ایران

شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد

کمیسر عالی سازمان حقوق بشر

سازمان عفو بین الملل

دیده بان حقوق بشر

 

با سلام، اینجانب نازیلا دشتی، مادر هود یازرلو که در تاریخ 24/5/2008 از محل دادگاه انقلاب اسلامی تهران شعبة 2 بازپرسی امنیت بازداشت و به­بند 209 زندان اوین(انفرادی) منتقل شده است، شکواییة خود را با شرح مختصر زیر جهت آگاه­سازی آن سازمان­های حقوق بشری ارسال می­نمایم، تا شاید دری به سمت آزادی فرزندم باز شود.

من و فرزندم در مارس2007 به شهر اشرف(قرارگاه مجاهدین خلق واقع در خاک عراق) عزیمت نمودیم. خواهر من از اعضای سازمان مجاهدین خلق می­باشد و رفتن ما به شهر اشرف صرفاً به خاطر دیدار با خواهرم پس از 25 سال دوری بود. ما پس از ملاقات با وی به ایران بازگشتیم. دو ماه پس از بازگشت به­ایران، در عصر روز 30/5/2007 در هنگامی که هیچ کس جز خود من در منزل حضور نداشت، نیروهای وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی با استفاده از زور به­منزل ما هجوم آورده و پس از بازرسی کامل منزل به مدت 3 ساعت، کامپیوتر شخصی، گذرنامه­های کلیة اعضای خانواده و نیز تعدادی کتاب، عکس و CD را ضبط کردند.

پس از آن، در تاریخ 12/6/2007، نیروهای امنیتی، من و فرزندم را که برای "پاسخگویی به پاره­ای از سؤالات" به "دفتر پیگیری اطلاعات و امنیت" مراجعه کرده بودیم، بازداشت و به بند 209 زندان اوین منتقل کردند. در نهایت فرزندم پس از تحمل 16 روز زندان انفرادی، با سپردن وثیقة 2میلیارد ریالی آزاد شد و من نیز بعد از تحمل 21 روز زندان انفرادی، با سپردن وثیقة 1میلیارد ریالی آزاد شدم.

پس از گذشت حدود یک سال، در ماه می 2008، من و فرزندم بدون دریافت احضاریة رسمی و تنها از طریق تماس تلفنی با شخص ضامن، مجدداً به شعبة 2 بازپرسی امنیت فراخوانده شدیم. از آنجا که عدم مراجعة ما به دادگاه انقلاب، امکان ایجاد مشکلات حقوقی برای ضامن را به­دنبال داشت، در روز شنبه 24/5/2008 به شعبة 2 بازپرسی امنیت دادگاه انقلاب اسلامی تهران مراجعه کردیم و تحت بازجویی فردی به­نام «ضرغامی» قرار گرفتیم. مدت زمان کوتاه بازجویی تماماً با ایجاد فضایی توهین­آمیز و هیستریک توسط بازجو از همان بدو ورود همراه بود(وی با لحنی توهین آمیز حتی مانع نشستن فرزندم بر روی صندلی شد)، در پاسخ به سؤال بازجو که «آیا شما با تمام خانواده­های منافقین در ارتباط هستید؟»،  فرزندم گفت: «من هیچ منافقی نمی­شناسم. آنها مجاهدند.». پس از عنوان این جمله بازجو با عصبانیت شدید برگة بازجویی و خودکار را به طرف صورت فرزندم پرتاب کرد وگفت: «مجاهدی نشانت بدهم که بدانی» و دستور بازداشت او را صادر کرد. این برخورد بازجو نشان­دهندة این است که در حقیقت جرم فرزند من تنهاوتنها استفاده نکردن از ادبیاتِ خاصِ کلامیِ بازجو و امتناع ورزیدن از به کار بردن کلمة «منافق» می­باشد. لازم به­ذکر است که تا 48 ساعت پس از بازداشت فرزندم، وثیقة ملکی از سوی دادگاه آزاد نشده بود.

از آن تاریخ تا کنون هیچگونه اطلاعی از فرزندم و وضعیت سلامتی وی ندارم و مسؤولان اجازة ملاقات و یا تماس تلفنی و یا حتی بردن لباس برای او را به ما نداده­اند. من بدینوسیله ضمن اعلام بی گناهی فرزندم، از سازمان­های بین­المللی خواستارم که فریاد ما را به گوش جهانیان برسانند.

با امید و آرزوی آزادی فرزندم و سایر زندانیان سیاسی

نازیلا دشتی

30 می 2008

انتشار:

فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران

http://pejvakzendanyan.blogfa.com

pejvak_zendanyan@yahoo.com

pejvakzendanyan@gmail.com

tel. : 0031620720193

HOME