اعدام دو نفر در ملاعام در مقابل چشمان مادر، همسر و خواهر

رژیم جنایت پیشه جمهوری اسلامی در یک روز دست کم پنج نفر را در تهران، فردیس کرج و حصارک بدار آویخته است. دژخیمان رژیم اسلامی دو تن از این قربانیان را در ملاعام و در مقابل چشمان گریان مادر، همسر و خواهر آنها اعدام کردند.

مطلب زیر در همین رابطه در وبلاگ 'رنج انسان بودن' منتشر شده است:

حذف جرم يا مجرم ؟

امروز روزنامه اعتماد را می خواندم. اعدام دو قاچاقچی مواد مخدر در مقابل چشمان مادر - خواهر و همسرشان. جزئیات خبرش را که خواندم سرم گیج رفت. مجازات در همه جوامع انسانی وجود دارد و باید هم باشد. اما هدف اصلی از مجازات کردن مجرم پیشگیری از وقوع مجدد جرم و در مرحله بعد اصلاح مجرم می باشد.

تجربه نشان داده است که کشتن خریداران و فروشندگان مواد مخدر در ایران تاثیر چندانی بر توقف یا کاهش این جرم نداشته است. اعدام قاچاقچی اساسا فرصت اصلاح و هدایت مجرم را از بین می برد و دیگر زنده نمی ماند که بخواهد بعد از تحمل کیفر و اصلاح شدن به عنوان یک انسان شریف به جامعه باز گردد. وانگهی مجازات باید انسانی باشد. کشتن یک انسان آنهم در مقابل چشمان مادر و خواهرش کجایش انسانی است؟

می گویند اعدام در ملاعام برای تنبیه مجرمین و درس عبرت گرفتن دیگران است. مگر جز مردم شریف و عادی و کودکان معصوم کس دیگری هم در خیابان هست که بخواهد درس عبرت بگیرد؟ مجرمین باسابقه و کسانی که قاعدتا باید عبرت بگیرند در زندان هستند. پس چرا چوبه های دار را برای عبرت آنها در سر راه کودکان دبستانی بر پا می کنند؟ دیدن صحنه کشتن یک انسان روح کودکان ما را می کشد و مردم عادی را روانی می کند. در کشورهای مترقی جهان حتی نشان دادن فیلمهای ناراحت کننده محدودیت شدید دارد چون مردم را افسرده می کند. در کشور ما سر چهار راهش آدم می کشند.

آمارها نشان می دهد که صدها هزار نفر در ارتباط با مواد مخدر در زندانهای کشور هستند. وقاحت دست زدن به معامله تریاک و هروئین و مصرف سایر مواد نشئه زا مانند حشیش و قرصهای نشاط انگیز در ایران از بین رفته است و تعداد کسانی که حاضرند برای رسیدن فوری و راحت به ثروت و یا دور شدن از رنجها و بدبختی های زندگی به سراغ خرید و فروش یا مصرف مواد مخدر بروند روز به روز بیشتر می شود. کشتن مجرمین فقط ظاهر مسئله را حذف می کند و جرم همچنان در جامعه باقی می ماند و تکرار می شود.

در همه عمرم حتی از شنیدن نام مواد مخدر نفرت داشتم اما سرنوشتم این بود که بخشی از سالهای زندانم را در کنار قاچاقچیان مواد مخدر بگذرانم. بعضی از آنها دوستان بسیار خوبی برای من بودند و محبتشان را هیچگاه فراموش نمی کنم. شکی ندارم که اگر فریدون - کاووس - زریر - داریوش و حسن آزاد شده باشند( که تا حالا حتما شده اند) یک زندگی شرافتمندانه ای را شروع کرده و ادامه می دهند. اگر عثمان را به جرم فروش سیصد کیلو تریاک اعدام نمی کردند و زنده بود مطمئن هستم او هم از گذشته اش فاصله گرفته بود و الان کنار مینای کوچکش ( که تا لحظه اعدام آرزوی دیدنش را داشت و ندیدش) و زن بیچاره اش زندگی ساده و آبرومندانه ای داشت. باید به مجرمی که در زندان تنبیه و اصلاح شده است فرصتی دوباره برای شروع یک زندگی شرافتمندانه داد.

********

گزارش روزنامه اعتماد: دو مرد قاچاقچي سحرگاه روز گذشته در ملاء عام در فرديس و حصارک کرج به دار آويخته شدند. مقامات قضايي کرج خبر دادند بنا به احکام صادره اهالي اين شهرستان به زودي شاهد آخرين لحظات زندگي دو عضو ديگر اين شبکه نيز خواهند بود. به رغم برخي اظهار نظرها که اجراي احکام اعدام در ملاء عام را به سود جامعه نمي داند گروهي از قضات و مسوولان دستگاه قضايي نظري ديگر دارند و چنين احکامي را قانوني و در جهت تامين امنيت اجتماعي مي دانند.

ساعت 6 صبح وقتي بنزهاي الگانس پليس با سرعت فلکه پنجم فرديس را محاصره کردند، سربازان روي داربست از قبل آماده شده طناب دار را حلقه زدند تا مرد 40ساله يي که متهم به قاچاق مواد مخدر بود به دار آويخته شود. درست زماني که همه چيز براي اجراي حکم آماده بود، 2 زن ناله کنان به محل آمدند و خواستار توقف اجراي حکم اعدام شدند. اين دو که خواهر و مادر مرد اعدامي بودند، مويه کنان اصرار مي کردند که مرد محکوم به مرگ بي گناه است، اما آنها بلافاصله توسط ماموران پليس از محل دور شدند.

عقربه هاي ساعت 30/6 صبح را نشان مي داد که به دستور دادستان فرهادي - دادستان کرج- مردي پشت بلندگو قرار گرفت و سربازان مرد اعدامي که لباس يکدست سفيد بر تن داشت را روي چهارپايه قرار دادند. در اين حال مرد اعدامي خطاب به مسوولان گفت، من نمي خواهم بميرم و اين مرگ حق من نيست.

او گفت؛ مقصران افراد ديگري هستند و عده يي وجود دارند که براي اعدام از من مستحق تر هستند. او در حالي که به مردم لبخند مي زد، گفت؛ بگذاريد براي آخرين بار مادر و خواهرم را ببينم و آنها شاهد به دار آويخته شدن من باشند. از مادر و خواهرم مي خواهم که ناراحت نباشند و گريه نکنند. سرباز جوان چهارپايه را از زير پاي او پرت کرد و عقربه عمر مرد اعدامي روي 35/6 براي هميشه متوقف شد و کفش هايش يک به يک از پاي او افتاد.

عقربه هاي ساعت که به 30/7 رسيد، دومين طناب دار روي داربست حلقه زد تا دومين قاچاقچي آخرين لحظات عمرش را سپري کند. مرد لاغراندام تحت الحفظ ماموران و در ميان چشمان بهت زده مردم و گريه هاي زني که گفته مي شد همسر او است، به سمت طناب دار هدايت شد. او چند ثانيه يي در برابر رئيس دادگاه انقلاب توقف کرد و گفت؛ سران باند ما هنوز اعدام نشدند و در زندان هستند. سپس آصف حسيني رئيس دادگاه انقلاب از مرد اعدامي خواست تا آخرين حرف هايش را بگويد و سپس براي آخرين بار از او خواست نام پنج نفر از قاچاقچيان را که مي شناسد بگويد و آنها را معرفي کند اما اين مرد سکوت کرد. سپس مردان نقاب پوش، روي داربست و دو طرف طناب دار ايستادند و مرد اعدامي در حالي که عکس فرزندانش را در دست داشت به سمت طناب دار رفت و با دستان خودش طناب را دور گردنش انداخت.

در حالي که مردان نقاب پوش، چهار پايه را از زير پاي صفدر کشيدند او از طناب آويزان شد، ناگهان دستانش را به سوي طناب برد تا خود را نجات دهد، تلاش صفدر و نفس هاي محکمش مانع مرگ زودهنگام او شد و در حالي که بي حال شده بود، ماموران بار ديگر او را بالا گرفتند و طناب را محکم کردند و عقربه هاي زندگي او روي ساعت 45/7 متوقف شد.


گفت وگو با صفدر

صفدر دقايقي قبل از مرگ در گفت وگويي کوتاه به سوالات خبرنگار ما پاسخ داد.

چند بچه داري؟

دو دختر کوچک دارم. از قاضي خواستم به خاطر دخترانم مرا اعدام نکند.

خودت مي داني با موادي که پخش کردي چند جوان را نابود کردي؟

من خودم قرباني سردسته ها شدم، مي دانم کار درستي نکردم.

اکنون چه احساسي داري؟

نگران و پشيمان هستم.

چرا نام چند قاچاقچي را در اين آخرين لحظات نگفتي؟

(متهم در برابر اين سوال سکوت کرد.)

اعدام در اوين

همچنين مسوولان اجراي احکام دادسراي جنايي تهران سحرگاه ديروز در زندان اوين چهار مرد اعدامي ديگر را پاي چوبه دار بردند که يکي از آنها با گرفتن فرصت از اولياي دم دوباره به زندگي برگشت.

HOME