ختنه زنان در کردستان همچنان ادامه دارد

شنبه ۲۸م اردیبهشت ۱۳۸۷

به رغم ممانعت های بین المللی در مورد ختنه ی زنان، نهادهای دولتی جمهوری اسلامی هیچ اقدامی برای جلوگیری از وقوع این امر در کردستان ایران انجام نمی دهند.ا

فواد یکی از فعالان دفاع از حقوق زنان در یکی از شهرهای کردستان است که از چند سال پیش تلاش می کند با یاری دوستانش در یک تشکل غیر دولتی با افزایش ختنه ی زنان در این منطقه مقابله کند. تلاشی که به گفته خودش انرژی بسیار صرف آن می شود و دست آورد آن بسیار اندک است.

فواد یکی از موانعی را که در این مدت با آن دست به گریبان بوده است، برخوردهای محدودکننده نهادهای امنیتی می داند. او می گوید: «هر فعالیتی، با هر گرایشی در کردستان برای نهادهای امنیتی حساسیت برانگیز است و حتی گاهی فعالیت هایی بسیار معمولی تر و خفیف تر از فعالیت های مرسوم در تهران، در اینجا با برخوردهای شدید روبه رو می شود.» فواد با اشاره به بازداشت طولانی مدت بسیاری از افرادی که در کردستان به عنوان فعالان اجتماعی شهره بوده اند، از احضارهای گاه و بی گاه خود و دوستانش نیز سخن می گوید.

این فعال اجتماعی کرد به هیوا بوتیمار، فعال محیط زیست، عدنان حسن پور، فعال حقوق بشر، روناک صفارزاده و هانا عبدی، فعالان حقوق زنان اشاره می کند که ماه هاست با اتهام های سنگین و در برخی موارد با احکام اعدام در زندان به سر می برند.

سمیرا، یکی دیگر از اعضای این تشکل غیر دولتی حامی حقوق زنان، نیز که همچون فواد تجربه ی احضار و بازداشت های چند روزه در نهادهای امنیت را داشته، معتقد است: «همین که کرد باشی از دیدگاه ماموران امنیتی جمهوری اسلامی مجرمی، چه برسد که بخواهی فعالیت اجتماعی هم انجام بدهی.»

به اعتقاد فواد، دیگر موانع موجود بر سر راه فعالیت این تشکل غیر دولتی، مشارکت اندک زنان کرد به دلیل ساختارهای فرهنگی متصلب کردستان، ضعف در اطلاع رسانی و ارتباط گیری با تشکل ها و جریان های حامی حقوق زنان و نیز بی توجهی فعالان جنبش زنان در مرکز به مسائل ویژه ی زنان مناطق دیگر است.

 با این همه اعضای این تشکل توانسته اند حداقل با تحقیق میدانی در برخی مناطق کردستان به برداشتی واقعی از گستردگی و علت های ختنه ی زنان دست یابند.

سمیرا که در این تحقیق های میدانی بار اصلی کار را بر دوش کشیده است می گوید: «پیش از آغاز تحقیقاتمان به هر حال به دلیل زندگی در کردستان و اینکه خودمان از همین فرهنگ بودیم، می دانستیم که ختنه زنان وجود دارد اما هرگز فکر نمی کردیم که گستردگی آن اینقدر وسیع باشد.»

تصور این فعالان اجتماعی مانند همه این بوده که به احتمال بسیار ختنه ی زنان در خوزستان و لرستان عمومیت بیشتری به نسبت کردستان داشته باشد، اما این تصور زمانی در هم می ریزد که سمیرا در کلاس درسی در یکی از روستاهای اطراف بوکان متوجه می شود که از هجده دانش آموز دختر این مدرسه تنها یک نفر ختنه نشده است و بعد مشخص می شود که آن یک نفر هم فرزند یک خانواده ی مهاجر است.

به گفته ی سمیرا این تنها آماری است که در مدرسه به دست می آید و باید به آن آمار نامعلومی را هم افزود که شامل دخترانی می شود که اجازه ی تحصیل ندارند.

نتیجه ی این تحقیق میدانی تا اینجای کار نشان می دهد که ختنه ی دختران بیش از همه در منطقه اورامانات معمول است و این عمل در شرایط کاملا ابتدایی از نظر بهداشتی به وسیله «دایه ها» یا همان ماماهای محلی و حتی در اغلب موارد بدون استفاده از مواد بی حسی و ضدعفونی کننده انجام می شود. گرچه فواد و سمیرا تاکید دارند که هیچ آمار رسمی و قابل اتکایی در این زمینه موجود نیست و یا اگر موجود است مانند اغلب آمارهای مربوط به مسائل اجتماعی محرمانه تلقی می شود.

به گفته ی فواد در باورهای سنتی مردم این مناطق ختنه ی زنان موجب حفظ نجابت و پاکی آنان می شود. اما شهلا، پزشک متخصص زنان که خود از فعالان حقوق زنان می باشد، تاکید می کند: «افسانه های مربوط به مفید بودن ختنه چه در مردان و چه در زنان تنها برای سرپوش گذاشتن بر تداوم این سنت غیرانسانی در ایران است.»

او می گوید: «دیگر کاملا قطعی و مسلم است که ختنه ی زنان هیچ نتیجه ای ندارد به غیر از اینکه آنان همواره در معرض بیماری های عفونی اندام تناسلی و نیز اختلال در سیستم هرمونی باشند و این قطعی است که زنان ختنه شده تا پایان عمر از تجربه ی لذت جنسی محروم می شوند.»

شهلا معتقد است ختنه ی زنان برآمده از نگاهی است که زنان را تنها وسیله ی لذت مردان می داند و هیچ هویت مستقلی برای زن به عنوان یک انسان قائل نیست.

سمیرا هرچند به گفته خودش حتی از فکر کردن به موانعی که برای به نتیجه رساندن این کار بر سر راه دارند، دچار وحشت می شود اما می گوید: «وقتی به عواقب ادامه ی این سنت در میان مردم فکر می کنم، وقتی فکر می کنم ای کاش نسل پیش از من چنین مبارزه ای را آغاز می کرد تا شاید امروز کمی اوضاع بهتر می شد، به خودم می گویم ناچارم که فعالیتم را ادامه بدهم. چون فکر می کنم ما حداقل در برابر نسل بعدی مسئولیت سنگینی داریم.»

بهرام حیدری

شهرزاد نیوز

بیانیه انجمن فرهنگی و اجتماعی زنان آذرمهر کردستان درباره ختنه زنان

کمپین “یک میلیون امضاء برای تغییر قوانین تبعیض‌آمیز” نیاز همه‌ی زنان ایرانی‌ست. زنانی که در مرزهای جغرافیایی مشترکی با هم زندگی می‌کنند. تفاوتی نیست میان زن کُرد و بلوچ و ترک و لر و فارس، زیرا این قانون‌ها برای همه مشترک است و همه‌ی اقشار جامعه را در بر می‌گیرد از قومیت‌ها و طبقات. تفاوتی نیست میان زن غنی و بی‌نیاز با زن تهی‌دست. 

اما در موطن من کردستان، مشکلات زنان آن‌قدر عدیده است که به راستی موارد مطرح شده در کمپین را کم‌‌رنگ می‌کند. فراموش نمی‌کنم روزی که کارگاه کمپین را برای زنان گذاشته بودیم. بعد از به پایان رساندن کلاس یکی از زنان با تمسخر به من گفت: “همه‌ی حرف‌های‌تان درست و زیباست، اما خانم ما خدا خدا می‌کنیم که طلاق‌مان ندهند، یک زن بیوه در جامعه چه می‌تواند بکند، کجا می‌توانیم برویم؟ به کی می‌توانیم پناه ببریم؟ ما خود در جامعه جایی نداریم، چه برسد به این‌که فرزندان‌مان را نگه داریم!؟

اقتصاد و عدم امنیت اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی به شیوه‌ی وحشتناک چنگال‌های خود را در بدنه جامعه ما فرو برده که زنان ما را یارایی نیست. سنت و دگماتیسم و مذهب و عدم آموزش صحیح فرهنگی و بهداشتی زنان و تسلط فرهنگ‌های دیگر همه جزو مواردی‌ست که زنان ما را در فشارهای روانی و بن‌بست‌های روحی قرار می‌دهد که در نهایت منجر به خودسوزی و خودکشی می‌شود.

قتل‌های ناموسی به هر بهانه‌ا‌ی‌، سایه شومی‌ست بر سر بسیاری از زنان و دختران ما، گویا کشتن زنان دیگر امری عادی تلقی می‌شود، زیرا این پدیده‌ی شوم به دفعات دارد تکرار می‌شود و کسی نیست که جلودارش باشد، جالب است که بگویم حامیان این قصاوت، قانون و عرف و شرع و حتا در پاره‌ای موارد فرهنگ عامه است.

در هفته گذشته در شهر سنندج ۲ دختر جوان تنها به علت پافشاری بر خواسته‌ی خود، که ازدواج با مرد مورد علاقه‌شان بوده است، کشته شدند و در مهاباد به همین علت، دختری قطع نخاع شده است.

ختنه، یکی دیگر از مواردی‌ست که خشونتی پنهان را در خود دارد. قربانیان این فاجعه‌ی بربریت تنها زنان هستند. و هنگامی که برای رفع این همه درد و بیماری تلاش می‌کنیم بلافاصله به اتهام سیاسی ممنوع فعالیت می‌شویم و پافشاری کردن، زندان و دستگیری‌مان را سبب می‌شود.

گفتیم خشونت پنهان، ما زنان کُرد به مانند همه مادران خواستار آن هستیم که فرزندان‌مان به زبان مادری خود بخوانند و بنویسند و فکر کنند. و این حق انسانی ماست و حق داریم که به مانند یک انسان برابر با همه‌ی انسان‌ها در سراسر جهان در کنار آموزش‌های دیگر فرزندان‌مان به زبان خود بیاموزند. اصل ۱۵ قانون اساسی و هم‌چنین کنوانسیون حقوق بشر این اجازه را به من زن کُرد می‌دهد. پس ما این خواسته‌ها را افزون بر موارد کمپین خواهانیم.

 ما زنان کُرد، ضمن تائید و تأکید بر موارد کمپین یک میلیون امضاء و اساس دانستن آن خواهان حل معضلات و دردهای خود نیز هستیم. ستم زن کُرد ستم مضاعف است، ستم ملی در چارچوب مرزهای جغرافیایی ایران ستمی است که دردهای ما را چند برابر می‌کند.

در خاتمه لازم است که یادی نیز داشته باشیم از ۲ فعال جنبش زنان کُرد روناک و هانا، که هم اکنون به علت پافشاری بر خواسته‌های انسان دوستانه‌ی خود در زندان به سر می‌برند.

 نگین شیخ‌الاسلامی

موسس و دبیر انجمن زنان آذرمهر

HOME