از مکتب به مدرسه و بالعکس

 

خبر تبدیل چهار هزار و دویست مدرسه به مکتبخانه یادآور روزهای اول انقلاب و ولع اسلامگرایان برای بازگرداندن ایران اگر نه به صدر اسلام، لااقل به دوران قبل از مشروطیت است.

این حکومت از ابتدا میخواست مطالبات معوقه اش را از تاریخ ایران وصول نماید و دو بخش از دستگاه دولت را ملک طلق خود میشمرد: دادگستری و دستگاه آموزشی را. تحول قهقرایی که در کار قضا ایجاد کردهمه به چشم دیدیم و شاهد نیز بودیم که در نهایت چگونه ناچار شد تا هزار و یک قانون را که ارتباطی با شریعت اسلام نداشت بپذیرد و به مرحلهٌ اجرا بگذارد.

موفقیت حکومت در مورد دوم هم دستکمی از اولی ندارد. قرار بود که حوزه و دانشگاه یکی شود ولی معلوم شد که اگر حوزه وظایف دانشگاه را بر عهده بگیرد دیگر حوزه ای بر جا نخواهد ماند و اگر دانشگاه به آموزش امور دینی بپردازد کار تربیت کارشناسانی که باید چرخ مملکت را بچرخانند مختل خواهد گشت و حکومت الله بر روی زمین فلج خواهد شد.

تبدیل مدارس به مکتبخانه هم با مشکلی از همین دست روبروست. اگر قرار بشود که در مکتبخانه همین آموزش های معمول مدارس را به کودکان بدهند که تفاوتی با مدرسه نخواهد داشت و اگر برنامه های مکتب فقط برای حوزه شاگرد تربیت کند فقط جدائیش از دستگاه آموزش و پرورش و پیوستنش به حوزه مسجل خواهد گشت.

یکی شدن این دو شاخهٌ آموزشی مکتب را در مدرسه و حوزه را در دانشگاه تحلیل میبرد و جداکردنشان از یکدیگر قبول این واقعیت است که کار دین و دنیا را باید از هم جدا نگاه داشت.

مشکل حکومت اسلامی این است که اولی را به روشنی دریافته ولی جرأت اعتراف به دومی را ندارد.

 

ایران لیبرال

2009-04-24

HOME