" همه وحشی ها را از بین ببرید" 

Noam Chomsky

برگردان ناهید جعفرپور

بخش یکم

غزه 2009 

 حملات اخیر اسرائیلی/آمریکائی به فلسطینی های بی چاره در روز شنبه 27 دسامبر 2008 آغاز گردید. برنامه حمله نظامی دقیقا طرح ریزی شده بود/ در روزنامه های اسرائیلی 6 ماه بود که در باره آن سخن گفته می شد. دوشخصیت معروف نظامی و دیگری تبلیغاتی درریختن این طرح نقش  بازی می کردند. در واقع پیش زمینه این طرح درس هائی بود که اسرائیلی ها از جنگ اسرائیل/لبنان در سال 2006 آموخته بودند. جنگ لبنان بد تدارک شده بود. از این روی ما می توانیم کاملا مطمئن باشیم که غالب هر آنچه که درشرایط کنونی گفته و انجام می شوند، طبق نقشه و قصدا انجام می گیرند.  

مطمئنا این مسئله برای زمان حمله هم صادق است: زمان حمله درست قبل از وقت نهار و آنهم زمانی است که دانش آموزان از مدارس به خانه هایشان می رفتند و خیابانهای شهر غزه پراز جمعیت بود. تنها احتیاج به چند دقیقه بود تا بتوان 225 انسان را بقتل رساند و 700 نفر را مجروح ساخت. این حمله آغازین حمله شومی بود برای قتل عام در پیش. آنهم قتل عام مردمی بی دفاع وغیر نظامی که در قفسی کوچک زندانی می باشند و جائی برای گریختن ندارند.

اتهان برونردر روزنامه نیویورک تایم در مقاله ای بانام :

"Parsing Gains of Gaza War"

 به بررسی جنگ غزه می پردازد و مهم ترین اهدافی را که در این جنگ حاصل شدند را بر می شمارد.

 اسرائیل پیش خود محاسبه نموده بود که به نفعش است طوری رفتار کند که تنها کسانی که دیوانه می شوند رفتار می کنند ـ رفتاری که بشدت تولید ترور می نماید ـ . این برنامه ای است که به سال های 50 برمی گردد.

وی در این مقاله می نویسد" فلسطینی ها این پیام را همان روز اول فهمیدند". وی ادامه می دهد " زمانی که هواپیماهای جنگی اسرائیلی در ظهر روز شنبه به سوی بیشماری از اهداف حمله ور شدند، فورا 200 انسان کشته شدند. مسئله ای که حماس و تمامی مردم غزه را شوکه نموده بود".

تاکتیک " دیوانه شدن" بنظر موفقیت انگیز می رسید. برونر می نویسد" برخی از نشانه ها وجود دارند که مردم غزه این جنگ را آنچنان دردآور می بینند که تلاش خواهند نمود دولت انتخابی حماس را رد کنند". این برنامه تروردولتی هم بسیار قدیمی است.

در هر صورت من بخاطر نمی آورم که نیویورک تایمز یک چنین بررسی در باره جنگ چچن با عنوان " بررسی آنچه که از طریق جنگ چچن بدست آمد" علنی کرده باشد. در آن جنگ هم برخی از پیروزی ها حاصل شد.

بنظر می رسد که پایان این حملات بدقت طرح ریزی شده بود. به لحاظ زمانی بسیار دقت شده بود. به این صورت که پایان این حملات مستقیما قبل از مراسم ریاست جمهوری " اوباما" باشد ـ تا بدین وسیله این ریسک ( غیر ممکن )را تقلیل دهند که اوباما لازم بداند چند کلمه انتقاد آمیز در باره این جنایت خشونت آمیزی که از سوی آمریکا پشتیبانی شده است صحبت نماید.

دو هفته بعد از آغاز این حملات زمانی که غزه مخروبه ای بیش نبود و تعداد کشته شدگان به 1000 نفر رسیده بود ـ آژانس سازمان ملل متحد:

UNRWA

در باره چیزهائی که اکثرمردم غزه به آن برای زنده بودن وابسته می باشند و ارتش اسرائیل از اینکه کمک ها به غزه فرستاده شود، جلوگیری می کند، توضیحاتی داد.

فلسطینی ها که برای زنده بودن مبارزه می کردند، برای اینکه روز مقدس را ارج بگذارند می بایست از مواد غذائی و دارو صرف نظرنمایند در حالیکه همزمان می بایست صدها نفر از سوی هواپیماهای جت بمب افکن آمریکائی و هلیکوپترها قتل عام شوند.

این دوگانگی در رفتار خیلی کم و شاید اصلا توجه ای را جلب نکرد. در وقایع نگاری جنایت های آمریکائی/اسرائیلی به یک چنین قصاوت و استهزاء ها بندرت اشاره می شود اگر هم بشود تنها در پانوشت ها خواهد شد. این دیگر عادت همه شده است.

در ماه جون 1982 حمله اسرائیلی پشتیبانی شده از سوی آمریکا به لبنان آغاز گشت. در این حمله مقر آوارگان فلسطینی در صبرا و شاتیلا بمباران گردید.( که بعدا صحنه وحشتناک ترین قتل عام تحت نظر نیروهای دفاعی ارتش اسرائیل گشت). در این بمباران ها بیمارستان محل هم مورد اصابت بمب ها قرار گرفت ـ بیمارستان غزه ـ طبق گزارش یکی از کارشناسان آکادمیک خاورمیانه آمریکائی بیش از 200 نفر در این بیمارستان کشته شدند. این قتل عام در واقع پیش زمینه ای بود برای حمله ای که در آن 15000 تا 20000 انسان جان خود را از دست دادند. بخش های دیگر لبنان و بیروت منهدم گشتند. در این جنگ پشتیبانی نظامی آمریکا در سطوح نظامی و دیپلماسی نقشی اساسی بازی می کرد. در آنزمان بر علیه بسیاری از قطعنامه های شورای امنیت سازمان ملل وتو اعلام گردید. آنها می بایست خشونتی جنایتکارانه را متوقف سازند که  میبایست اسرائیل را در مقابل یک معاهده سیاسی صلح آمیز نجات دهد. این مسئله در تضاد با بسیاری از ابداع های راحتی است که در باره رنج اسرائیلی ها بخاطر موشک باران های شدید گفته می شد ـ فانتزی از سر تقصیر ـ .

تمامی اینها نرمال بود و در باره اش از سوی سران اسرائیلی تقریبا بطور بازبحث ها شد. 30 سال بعد موردشاو گور رئیس دولت اسرائیل در باره اش گفت:" از سال 1948 ما بر علیه مردمی مبارزه می کنیم که در روستا ها و شهرها زندگی می کنند".

زیف شیف مشهورترین مفسرنظامی اسرائیلی گفته های گور را چنین جمع بندی می کند:" ارتش اسرائیل به اهداف غیر نظامی آگاهانه و قصدا حمله ور شده است.... گور می گوید که ارتش هیچگاه میان اهداف غیر نظامی ( و نظامی) فرقی نگذاشته است. بلکه اهداف غیر نظامی را آگاهانه مورد هدف قرار داده است".

ابا ابان یکی از سران دولتی در این باره می گوید" چشم اندازه عاقلانه ای وجود داشت که آنهم بالاخره به واقعیت پیوست. اینکه به یک ملت تحت حمله فشار وارد شود تا خصومت ها پایان یابد". با این تاثیر ـ ابان این را خوب فهمیده بود ـ که اسرائیل برنامه های غیر قانونی بسط وتوسعه را بدون مزاحمت انجام دهد.

ابان همچنین به یکی از سخنان نخست وزیر اسبق مناخیم بگین در باره سیاست حمله دولت های حزب کار اسرائیل در مقابل غیر نظامیان اشاره می کند و می گوید که بگین تصویر " یک اسرائیل" را نمایندگی می کند. تصویری که می خواهد" برای ملت های غیر نظامی بصورتی آگاهانه و ارادی وبه هر وسعت قابل تصور، مرگ و ترس ایجاد کند و این کار را با روحیه ای می کند که انسان را به یاد رژیم هائی می اندازد که نه آقای بگین و نه من به خودمان اجازه می دهیم از آن رژیم ها نام ببریم".

ابان به هیچ وجه دلائل گفته شده از سوی بگین را رد نمی کند. وی به بگین انتفاد می کند زیرا که وی این سخنان را علنی نموده است. همچنین این مسئله نه ابان و نه تحسین کنندگانش را اذیت می کند که همچنین طرفداری ابان برای یک تروریسم دولتی شدید، انسان را یاد رژیم هائی می اندازد که وی ترس داشت از آنها نام ببرد.

توجیح ابان از تروریسم دولتی در گوش های آتوریته های محترم قابل قبول بنظر می رسد.

در فاصله عملیات اخیر اسرائیلی/آمریکائی، توماس فرید من در نیویورک تایمز از تاکتیک اسرائیل سخن گفته بود ـ چه در عملیات اخیرو چه در حمله به لبنان در سال 2006 ـ .

این تاکتیک بر بستر منطقی سالم قرار گرفته به این صورت که "تلاش شود به حماس درس داده شود. آنهم به این شکل که هرچه بیشتر از میلیشیای حماس از بین برده شود و برای مردم غزه رنج و درد فراوان ایجاد شود". در چشم انداز عملی این تاکتیک معنی می دهد. در لبنان هم همینطور. بقول فریدمن "جائی که امکان طولانی مدت برای ایجاد وحشت وجود دارد". وی ادامه می دهد " در این تاکتیک آمده که برای غیر نظامیان ـ خانواده ها و کارفرمایان میلیشیا به اندازه کافی رنج به وجود آورد تا حزب الله در آینده دچار وحشت گردد". در واقع منطق همانی است که اوساما بن لادن در 11 سپتامبربرای ترساندن آمریکائی ها بکار برد. واقعا یک منطق " تحسین آمیز" ـ توجه شود به حملات نازی ها به لیدیسه و اورادو، انهدام گروسنی توسط پوتین و تلاش های دیگری که برای" درس دادن" انجام شد.

اسرائیل تا آنجا که ممکن بود تلاش نمود به این منطق پایبند باشد. همانطوری که استقان ارلانگرکارشناس روزنامه نیویورک تایمز گزارش داد" گروه های حقوق بشری اسرائیلی در باره حملات اسرائیل به ساختمان هائی که بنظر آنها جزء مناطق غیر نظامی باید دسته بندی شوند " ابرازنگرانی" کردند ـ چون مجلس، ایستگاه های پلیس و قصر ریاست جمهوری". اما روستا ها و خانه های شخصی و مقرر های کنارهم آوارگان ، سیستم های آب رسانی و فاضلاب ها، دانشگاه ها، مدارس، بیمارستان ها، مساجد، تاسیسات کمک رسانی سازمان ملل، آمبولانس ها و تمامی چیز های دیگری که از رنج قربانیان می کاهد جزء مناطق غیر نظامی دسته بندی نمی شوند.

ادامه دارد.......................

 

 

 

HOME