نامه
سرگشاده
مهندس ارژنگ
داودي از
تبعیدگاهی در
بندر عباس به
كانون
مدافعان حقوق
بشر
كانون
محترم
مدافعان حقوق
بشر
با سلام،
احترام و
آرزوي
تندرستي و پيروزي
براي تمام
آنان كه
انسانيت را
ارج مينهند،
در راستاي
احقاق حقوق
يكايك اعضاي
خانواده
بشري، انجام
امور اقوام
مختلف ايراني
به ويژه
ستمديدگان
سياسي اهتمام
ميورزند. به
استحضار ميرساند
كه به اتهامهاي:
1- تشكيل و
اداره گروه
سياسي جنبش
آزادي ايرانيان
2- نوشتن
مانيفست
سكولاريته
ايرانيان (طرح
همگرايي ملي
ايرانيان)
3- سازماندهي
محكومان و
فعالان سياسي
كشور
4- همكاري در
تهيه فيلم
مستند ”ايران
ممنوع” و ...
جمعا به 15 سال
حبس تعزيري، 10
سال محروميت
اجتماعي پس از
تحمل كيفر،
انفصال دائم
از مديريت مجتمع
آموزشي –
فرهنگي پرتو
حكمت و 70 ضربه
شلاق محكوم
شدهام.
در تاريخ 29/6/84 با
اعمال ماده 19
كه ناقض نص
صريح ماده
قانون اساسي
كشور است كه
نفي بلد را
غيرقانوني
اعلام ميدارد
به زندان
مركزي
بندرعباس كه
تبعيدگاه اشرار
و قاچاقچيان
مسلح سراسر
كشور است
تبعيد گرديدم.
هم اكنون بدون
رعايت اصل
تفكيك جرايم
در بند 3 اين زندان
دربسته كه
سابقاً به طور
رسمي روي تابلوي
آن نوشته شده
بود ”بند 3-
اشرار” به سر
ميبرم. در
اين بند كه
كاملا بسته
است حتي يك
پنجره براي
تغيير هواي
سالن وجود
ندارد و بدون
ترديد يادآور
سياهچالهاي
هارونالرشيد
و دخمههاي
فرعونيست
زيرا كه عملاً
شكنجهگاهي
شبانهروزي
است و جسم و
روح آدمي را
ميآزارد.
در اينجا از
كليه حقوق
منظور شده
براي زندانيان
به طور اعم و
زندانيان
سياسي به طور
اخص محروم ميباشم
به طوري كه
حتيالامكان
استفاده از
كتاب،
روزنامه،
راديو و ... به طور
مطلق از
اينجانب سلب
شده و حتي
روزنامه حمايت
كه ارگان
سازمان
زندانهاست
نيز در اختيار
زندانيان
قرار نميگيرد،
ظاهراً به اين
بهانه كه
توزيع آن در
استان
هرمزگان مرتب
نيست؟!
در تمام مراحل
تحقيق و
رسيدگي
قضايي،
بازپرس و قاضي
پرونده از
حضور وكلاي
اينجانب در جلسات
رسيدگي
جلوگيري مينمودند
و مدام مرا
تهديد ميكردند
كه در صورت
عدم عزل آنها
مرا به
شديدترين وجه
ممكن در تنگنا
قرار ميدهند
تا در زندان
بپوسم و براي
وكلاي مربوط
هم پاپوش درست
ميكنند و
آنان را هم به
زندان مياندازند.
متاسفانه اين
تهديد تاكنون
نسبت به جناب
آقاي
عبدالفتاح
سلطاني وكيل
محترم عملي شده
است.
به اطلاع ميرساند
كه عليرغم
تمام فشارها و
تهديدهاي پي در
پي، از عزل
وكلاي مزبور
امتناع نموده
و هرگز حاضر
نشدم نامهاي
مبني بر عزل
آنان بنويسم.
روزي كه براي
مطالب
كيفرخواست 36
صفحهاي
تنظيمي عليه
اينجانب پس از
گذشت 16 ماه از
زمان
دستگيري، از
زندان اوين به
دفتر
بيدادگاه 26
انقلاب اعزام
شده بودم براي
كمتر از سه
دقيقه به
محكمه احضار
شدم. رياست
دادگاه كه
براي اولين
بار او را ميديدم
پس از پرسيدن
چند سوال بيربط
و كمي تهديد،
از من خواست
برگهاي را كه
خودش رأساً
تنظيم كرده
بود امضا
نمايم.
اينجانب كه
فكر ميكردم
كه قاضي مربوط
حتماً به
حداقلي از
صداقت انساني
و نسبيتي از
شرافت قضايي
پايبند است و
صرفاً
اظهارات مرا
مكتوب كرده،
برگه را بدون
مطالعه آن
امضا نمودم.
مدتي بعد كه
براي رسيدگي
به دادگاه
احضار شده بودم
هنگامي كه
نسبت به عدم
حضور وكيل
اعتراض نمودم
مشاراليه گفت
برگهاي را كه
جلسه قبل امضا
كردهام
مربوط به عزل
وكيل بوده
است. اين
رياكاري را
مورد اعتراض
شديد قرار
دادم و پس از
آن در اعتراض
به اين شيوه
مزدورانه از
هرگونه امضاء
ذيل اوراق در
بيدادگاه 26
انقلاب
خودداري
نمودم.
شايان ذكر است
كه فقط كپي
متن 36 صفحهاي
كيفرخواست را
براي مطالعهاي
عجولانه _ 5/1
ساعت زمان _ در
اختيارم قرار
دادند آن هم
در حالي كه در
دفتر دادگاه
دستبند روي دستم
بود. عليرغم
اصرار و
پافشاريهاي
مكرر موفق به
مشاهده
اوراقي از
پرونده كه در
كيفرخواست
مورد استناد
قرار گرفته
بودند نشدم.
همينطور مدتي
بعد در هنگام
ابلاغ رأي
صادره نيز كه
فكر ميكنم
بيش از 7 صفحه
باشد فقط سه
برگ آخر آن در
حالي كه
دستبند بر دست
داشتم براي
مطالعه در
اختيارم
گذارند آن هم
بعد از اعتراض
شديد و ترك دفتر
بيدادگاه در
جلسهاي ديگر.
در تاريخ 28/10/82 در
جلسه رسيدگي
كه با حضور
فقط يك نفر،
جوانكي به
عنوان
نماينده
دادستان
تشكيل شد پس
از اين كه به
صراحت اعتراض
خود را به نماينده
به اصطلاح
دادستان حاضر
در جلسه
اعلام، موجوديت
كل دادگاههاي
انقلاب را
غيرقانوني
برشمرده و
شعبه 26 را بيدادگاه
قلمداد كردم
از امضاي
هرگونه اوراق
خودداري ورزيده
و جلسه محكمه
را ترك نمودم.
به همين دليل
قاضي مربوط
فوراً دستور
تبعيد مرا
صادر و از
همانجا
مستقيماً به
زندان مخوف
رجايي شهر كرج
منتقل و مدت 8
ماه در ميان 618
موجودات
غريب!!! كه شفيعترين
جرايم را به
دفعات مرتكب
شدهاند اعم
از آدمكشهاي
سريالي،
سارقان مسلح و
.... از جمله علي
باغي همدست
محمد بيجه؟!؟!
البته همگي
مستحضريد كه
در زندانها به
ويژه در
ارتباط با
زندانيان
سياسي هيچ چيز
اتفاقي نيست و
اين گونه
زورورزيهاي
گستاخانه و
قلدرمآبيهاي
روستامآبانه
مقامات قضايي-
امنيتي بدون
تباني با
مديريت حلقه
به گوش زندانها
و جز با ذهنيت
چوپان منشانه
”خودي-
غيرخودي” ممكن
و مقدور نميباشد.
شنيدهام كه
به رئيس زندان
مخوف رجايي
شهر كرج جايزه
مدير
نمونه!؟!؟
داده شده است.
ميگويند در
شهر كوران آدم
يك چشم پادشاه
است. چه كسي از
رئيس زندان
رجاييشهر
اوليتر؟!
البته كه خيلي
هنر، تدبير و
مديريت ميطلبد
كه امثال مرا
كه ا هل شعر و
قلم، اهل فرهنگ
و تعلم هستم
در كنار آدم
كشان
بالفطره،اشرار
و سارقان مسلح
كه سهل است در
كنار موجوداتي
مثل علي باغي
همدست محمد
بيجه، جانوري
به نام غلام
ضدبشر كه 38 سال
زندانيست،
زانيان با
محارم از جمله
مادر، لواطگران
و لواطدهندگان،
دلالهاي
محبت و ...
زندانباني
كند.
√از يافتههاي
من در دوران
تبعيد به
زندان رجايي
شهر
جوجه كباب
كرجي چيست؟!
متهم را روي
سينه ميخوابانند،
دستهايش را
از پشت دستبند
ميزنند و
پاها را
پابند، به
وسيله يك طناب
60 سانتيمتري
پابند و دست
بند را به هم
وصل ميكنند
سپس با قرار
دادن يك كپسول
18 كيلويي گاز روي
كمر متهم و
قراردادن
قلاب جرثقيل
سقفي در كمرگاه
طناب، او را
بالا ميكشند!؟
اعوذ برب
الفلق من شر
ما خلق
در حكومتي كه
كانديداي
شكست خورده در
انتخابات!!
رياست جمهوري
سال 84 كه خود را
از ستونهاي
انقلاب ميدانند،
شكواييه به
خدا ميبرند
معلوم است كه
هيچكس امنيت
ندارد و براي
ستمديدگان
عادي ملجأ و پناهگاهي
متصور نيست چه
رسد به
مخالفان سياسي
امثال
اينجانب كه
متهم به
براندازي
هستم.
اينك باري ديگر
ضمن اعلام
اعتراض به
نحوه
دستگيري، بازجويي،
بازپرسي و
رسيدگيهاي
قضايي در شعبه
12 بازپرسي و
شعبه 26
بيدادگاه انقلاب
و نيز تقاضاي
رسيدگي به
پرونده مطروحه
در شعبه سوم
بازپرسي
كاركنان دولت
به شماره 83/ب3/80
در ارتباط با
شكنجههاي
متحمله و نيز
پرونده 83/823
دادياري ويژه
اوين در
ارتباط با
اعتراض به ممانعت
از ملاقات با
وكيل محترم
سركار خانم پراكند
و نيز پرونده
متشكله در
شعبه دهم
دادگاه انقلاب
كرج به شماره 83/210
از كانون
محترم مدافعان
حقوق بشر
درخواست ميگردد
ترتيبي اتخاذ
شود تا با
حضور وكلاي
قبلي يا
وكلايي كه با
صلاحديد آن
كانون تعيين
گردد نسبت به
پيگيري
پروندههاي
ياد شده و نيز
طرح آنها در
مجامع بينالمللي
اقدامات
شايسته به عمل
آيد به ويژه
آن كه در
ارتباط با
اينجانب 19
ماده از اصول 30
گانه اعلاميه
جهاني حقوق
بشر نقض
گرديده است
مادههاي
1و2و3و4و5و6و7و8و9و10و12و18و19و20و21
و22و28و29و30
ضمناً مصرانه
خواستار آن ميباشم
كه كليه دستنوشتهها،
اسناد مالكيت
و سنجاقها،
شناسنامهها،
پاسپورتها،
وكالتنامههاي
محضري، مدارك
تحصيلي، عكسها،
دانشنامهها،
كارتهاي
شناسايي و
نامههاي
خانوادگي و ...
متعلق به كليه
اعضاي خانواده،
موبايلها و
اسناد آن،
هارد
كامپيوتر،
مودم و ... كه به منظور
در تنگنا قرار
دادن اينجانب
و خانوادهام
كه برخلاف
تمام موازين
قانوني،
اخلاقي و ... از
محل كار و محل
سكونت
اينجانب
صرفاً بر اثر بغي
و بغض ضبط و
مصادره
گرديده و هيچ
ربطي به پرونده
ندارند هر چه
سريعتر مسترد
گردد.
به آگاهي ميرساند
كه بر اثر
تهديدات بيشمار
بازجو،
كارشناس،
بازپرس و حتي
قاضي پرونده
مبني بر حذف
فيزيكيام
كتباً وصيت
نمودهام در
صورتي كه هر
زمان هر
اتفاقي در
داخل يا خارج
از زندان منجر
به قتل يا فوت
اينجانب گردد،
جنازهام
بدون هرگونه
معاينات
پزشكي و
غيرپزشكي
فوراً به
آمريكا منتقل
و در آنجا به
خانوادهام
تحويل گردد.
يك نسخه از
وصيتنامه
مذكور را به
شعبه 26
بيدادگاه
ارسال نمودم.
در متن رأي
صادره نيز به
اين وصيتنامه
و مفادي از آن
اشاره شده
است.
به پيوست
علاوه بر
تشريح وضعيت
بند 3 زندان
مركزي
بندرعباس،
شرح مختصري از
وضعيت كلي اين
تبعيدگاه
مخوف و مغايرت
رفتار
زندانبانان
با آئيننامه
اجرايي نيم
بند سازمان
زندانهاي
كشور جهت
هرگونه اقدام
شايسته به
حضور تقديم ميگردد.
پيشاپيش از
مراحم همگي
سپاسگزارم.
با درود به
تمامي جان
باختگان و
كوشندگان ره
آزادي
ايران هرگز
نميميرد.
ارژنگ داودي
16/9/84
_ رونوشت به:
سركار خانم
پراكند وكيل
محترم جهت
اطلاع و
هرگونه اقلام
مقتضي
_ انجمن دفاع
از حقوق
زندانيان
_ مجامع بينالمللي
حقوق بشري
نحوه رعايت
آييننامه
اجرايي
سازمان زندانها
در تبعيدگاه
بندرعباس
برابر مفاد
مندرج ماده 20:
زندان مكلف
است خدمات
مشاورهاي و
كمك و مساعدت
به منظور حل
مشكلات
زندانيان و
خانوادههايشان
ارائه دهد ولي
در عمل نه
تنها كمترين خدمتي
ارائه نميشود
بلكه به
عناوين مختلف
براي
زندانيان و خانوادههايشان
ايجاد مشكل مينمايند.
از آن جمله
ملاقات
زندانيان با
خانوادههايشان
بيشتر گزينشي
و بيشتر اوقات
خانوادههايي
ساعتها پشت
درب زندان به
انتظار
ملاقات ميمانند
و نهايتاً
ناكام و با
اعصاب و روحيهاي
پريشان راهي
منزل يا
شهرستان محل
سكونتشان ميشوند،
همچنين
مرسولهها با
تأخير و گاهاً
هيچ وقت به
دست زندانيان
نميرسد. در
ملاقاتهاي
شرعي اكثراً
تقلب و
جابجايي ميشود
و همسر
زندانيان تا
نيمه شب جلو
درب زندان ميمانند
و عاقبت راهي
خانه ميشوند
فرد زنداني
نيز كه در اوج
بيتابي
انتظار ميكشد
با دهها فكر و
خيال عذاب
دهنده شب را
به روز ميرساند.
افكاري مانند
بروز تصادف و
از بين رفتن
همسرش يا تجاوز
و تعدي به او
از طرف اراذل
و اوباش.
مأمورين
زندان در قبال
اخذ رشوه نوبت
ملاقات را به
ميل خود به
شخص ديگري
واگذار ميكنند
و بسياري از
اين قبيل
مشكلات روحي
آزاردهنده.
همچنين در
مسائل اداري
يك زنداني يا
خانوادهاش
بايد براي
دريافت پاسخ
درخواستهايشان
روزها و بلكه
هفتهها
انتظار بكشند
و رفت و آمد
نمايند و از
سر ناچاري سر
خود را به در و
ديوار بكوبند!
كه اين مسائل
مشتي از خروار
است.
ماده 37 بند «د» ميگويد:
مسئولان
فرهنگي و
تربيتي
زندانها موظف
به انجام
اقدامات لازم
در جهت حل
مشكلات روحي و
تسكين دروني و
ايجاد اميد به
اصلاح و زندگي
صحيح اجتماعي
به زندانيان
ميباشد.
متأسفانه
واحد تربيتي
اولاً فاقد
عناصر كارآمد
و متخصص است
كه بتوانند به
چنين امر مهمي
بپردازند.
اكثراً يكي دو
نفر آخوند كم
سواد و خشكه
مذهبي هستند
كه مانند ساير
هم
لباسهايشان
جز تكرار
مكررات و دعوت
به نماز
خواندن و روزه
گرفتن و
ترساندن از
خشم وغضب الهي
حرف ديگري
براي گفتن
ندارند و امور
فرهنگي
تربيتي
فعاليتش در
دو، سه مورد
خلاصه شده
است.
1- نوشتن
پلاكارد به
مناسبتهاي
مذهبي و ديني
2- علم كردن
پلاكاردها و
نوشتههاي
پرطمطراق در
خير مقدم و
خوشآمدگويي
به مسئولين
بالاتر و
تعيين نوبت
ملاقات شرعي
زندانيان كه
آن هم نه
براساس ضابطه
بلكه روابطي و
در قبال اخذ
رشوه است. به
طور كلي مسئله
تعليم و تربيت
به معني خاص
كلمه مورد نظر
و توجه
مسئولين
زندان نبوده و
نيست و اگر هم در
گفتار و
نوشتار
مواردي به گوش
ميرسد يا به
چشم ميخورد
كذب و بياساس
است.
آيا فرد يا
افرادي كه از
تربيت فرزند
خود عاجزند و
الفباي تعليم
و تربيت را
نخوانده
باشند ميتوانند
به تعليم و
تربيت ديگران
بپردازند!؟ حداقل
در اين زندان
به اين امر
توجهي نشده و
نميشود بلكه
بر عكس در اثر
برخوردهاي
ناسنجيده، توهين
آميز و خشن
مسئولين
لطمات سنگين و
جبران ناپذيري
به روحيه و
شخصيت
زندانيان
وارد شده و ميشود.
ماده 38 چنين
بيان ميدارد
كه:
روانشناسان
زندان با
همكاري
مددكاري و بخش
معاونت امور
فرهنگي و
تربيتي و
ملاحظه
پرونده
شخصيتي
زندانيان ضمن
بررسي
ناسازگاري و
ناهنجاريهاي
رواني آنان
مراتب را به
شوراي طبقهبندي
اعلام و اقدام
لازم براي
ايجاد
سازگاري و
عندالزوم
درمان آنان به
عمل آورند.
در اين رابطه
ميتوان گفت:
اين زندان
مطلقاً
هيچگاه
روانشناس حضور
فيزيكي
نداشته تا
شخصاً يا با
كمك مددكاري و
غيره در اين
زمينه
فعاليتي داشته
باشد، نه تنها
به مسائل روحي
و رواني زندانيان
كمترين توجهي
نميشود بلكه
مجموعه اوضاع
و اصول موجود
و برخورد زندانبانان
از ردههاي
پاين تا بالا
موجبات بروز
امراض رواني
را براي
اكثريت
زندانيان
فراهم كرده،
حبسهاي
طولاني مدت،
برخوردهاي
توهينآميز،
كمبود
امكانات
رفاهي،
تبعيض،
آلودگي صوتي و
دهها مورد
ديگر از جمله
عوامل ايجاد
ناراحتيهاي
روحي و رواني
زندانيان ميباشند.
ماده 39:
مسئول بهداري
زندان موظف
است با همكاري
متخصصين
مربوطه از
قبيل
روانپزشك،
پزشك يا روانشناس
نسبت به بستري
كردن بيماران
رواني به
منظور معالجه
آنان اقدام
نموده و در
صورت عارضه
بيماري منجر
به جنون و...
مراتب را به
رئيس زندان و
مقامات قضايي
اطلاع دهند.
اولاً در
سنوات اخير به
كرات مشاهده
شده كه تعدادي
از ديوانهها
را به عنوان
مجرم به زندان
فرستاده و به
منظور به
اصطلاح
آقايان رام
كردنشان روزانه
چند نوبت مورد
ضرب و شتم و
كتك كاري شديد
قرار ميدادند،
علاوه بر اين
در جهت معالجهي
ساير
زندانيان كه
در اثر تحمل
كيفر طولاني و
سيار عوامل،
رواني شدهاند
كمترين
اقدامي صورت
نگرفته بلكه
ضمن زنجير
كردن دست و
پايشان براي
مدتي قرصهاي
خوابآور و
روانگردان به
آنها خوراندهاند
كه اين داروها
نه تنها اثر
مثبت نداشتهاند
بلكه به نحوي
ديگر افراد را
معتاد و ديوانه
كرده است.
ماده 51:
برخلاف مفاد
اين ماده رئيس
زندان به ندرت
با زندانيان
تماس و ملاقات
ميكند، از
ميان مجموعه
مقررات فقط
گاهاً برخي از
موادي را كه
به نفع خودشان
است به صورت
شعار گوشزد يا
بر روي در و
ديوار مينويسند
و به طور كلي
از توزيع آييننامه
سازمان زندانها
خودداري و سعي
ميكنند
زندانيان را
نسبت به
مقررات و
قوانين، جاهل
و بياطلاع
نگه دارند تا
مبادا به قانون
شكنيهاي
زندانبانان
پي ببرند.
ماده 59 ميگويد:
بايد در هر
زنداني قسمتي
به نام تشخيص
به منظور
شناخت شخصيت
زندانيان و
طبقهبندي
آنان با
استفاده از
خدمات
كارشناسان متخصص
تشكيل گردد كه
تهيه و تنظيم
و نگهداري پرونده
شخصيتي
زنداني به
عهده اين قسمت
است. بايد اذعان
داشت كه در
اين زندان
هرگز چنين
واحد يا قسمتي
وجود نداشته و
اگر هم در
لابلاي نوشتهها
وجود داشته
باشد هيچ وقت
عينيت نيافته
و براي
زندانيان
هرگز پرونده
شخصيتي درست
نشده است.
ماده 60:
محكومان
حداكثر به مدت
دو ماه در
قسمت پذيرش و
تشخيص تحت
آزمايشات پزشكي،
روانپزشكي،
آزمايشهاي
روانشناسي و
شناخت شخصيت و
استعداد قرار گرفته
و ميزان سلامت
جسمي و روحي،
معلومات و اطلاعات
مذهبي و فني
آنان به شوراي
طبقهبندي
اعلام ميشود.
در اين زندان
هرگز چنين
كاري صورت
نگرفته، بلكه
تازه واردين
را براي مدت
چند روزي در محلي
به نام
قرنطينه
نگهداري و
بدون كمترين
آزمايش يا
تستي به داخل
بندها ميفرستند،
حتي آزمايشات
اوليه پزشكي
هم روي آنها
انجام نميشود
چه برسد به
ساير موارد.
لذا بيماران،
امراض
واگيردار خود
را به راحتي
به ديگران
منتقل ميكنند.
و از همين روي
ايدز، هپاتيت
و سل در اين زندان،
شايع و
زندانيان از
اين نظر
كمترين امنيتي
نداشته و
ندارند و
موارد زيادي
از اين قبيل
داشتهايم كه
به علت عدم
توجه مسئولان
نسبت به پيشگيري
و مداواي آنان
جان باختهاند.
ماده 61:
برخلاف مفاد
اين ماده كه
قاضي ناظر را
موظف به سركشي
از زندان شركت
در جلسات
شوراي طبقهبندي
ميكند طي اين
ده سال اخير
حتي يك بار در
جلسه شوراي
طبقهبندي
شركت نكردهاند
و مطلقاً بر
امورات زندان
نظارت نميكند
و ملاقات
زندانيان با
وي نيز به
سختي و به ندرت
صورت ميگيرد.
ماده 64:
برخلاف نص
صريح اين ماده
مدير كل و
مسئولان اين
زندان بسيار
كم و در موارد
استثنايي آن
هم در قبال دريافت
رشوه براي
تعداد انگشتنمايي
يشنهاد عفو و
آزادي مشروط
مينمايند و
عملكرد چندين
ساله آنها
مؤيد اين واقعيت
است كه دوست
دارند آمار
زندانيان
بيشتر باشد تا
از طريق وارد
كردن مواد
مخدر و فروش آن
به زندانيان
معتاد كه بيش
از نود درصد
كل جمعيت را
تشكل ميدهند،
همچني از طريق
حيف و ميل
بودجه عمومي
زندان سود
بيشتري به جيب
بزنند.
ماده 65 ميگويد:
زندانيان حسب
سابقه، سن،
جنسيت، نوع
جرم، تابعيت،
مدت مجازات،
وضع جسماني و
رواني و چگونگي
شخصيت و
استعداد به
يكي از
قسمتهاي زندان
يا مؤسسات
تأميني و
تربيتي معرفي
ميگردند. در
رابطه با مفاد
اين ماده فقط
دو مورد آن
رعايت ميشود،
اول نگهداري
زنان در بند
جداگانه و
مجزا از
مردان، دوم
نگهداري
جوانان زير
شانزده سال در
محلي به نام
كانون - بقيه
موارد هيچ گاه
رعايت نشده و
پير و جوان،
با شخصيتهاي
مثبت و منفي
هميشه به صورت
مختلط در
بندها
نگهداري شده و
ميشوند.
اخيراً فقط
طرح تفكيك
جرائم تا
حدودي اجرا
شده است آن هم
به صورت ناقض
و بدون توجه
به سن و سال و
شخصيت افراد.
چند نفر
زنداني سياسي
در ميان اشرار
سارقين و ...
نگهداري ميشوند
و كمترين
امتياز يا
تسهيلاتي
متناسب با نوع
جرم و
شخصيتشان برايشان
قائل نشده و
نميشوند
بلكه به انحاء
مختلف مورد
اذيت و آزار
قرار ميگيرند.
ماده 66:
از واگذاري
اطاق مجزا با
وسايل لازم به
زندانيان در
صورت عدم
امكان
نگهداري آنان
به صورت جمعي
در فضايي
مناسب (اطاق)
با رعايت سن و
سال و غيره
صحبت ميكند
كه در توضيح
ماده قبلي به
اين موضوع
پرداختهايم
و نيازي به
تكرار نيست.
در اين باره
بايد بگويم كه
هر بيست نفر
در يك فضاي 12
الي 18 متري
زندگي ميكنند
يعني هر نفر
كمتر از يك
مترمربع
ماده 81:
برخلاف صراحت
اين ماده نه
تنها به زندانيان
كمد داده نميشود
بلكه اگر
اشخاصي با
استفاده از
حداقل امكانات
كمد چوبي
كوچكي براي
اثاثيه خود
تهيه كرده
باشند، توسط
مسئولين
زندان ضبط شده
است.
ماده 82:
برخلاف مفاد
اين ماده نه
تنها سيگار
بلكه انواع
مواد مخدر به
صورت علني و
نيمه علني در
تمامي ساعات
شبانهروز
استعمال و
مصرف ميگردد
كه باعث بروز
مشكلات تنفسي
و افزايش آمار
اعتياد شده
است.
تبصرههاي 2 و 4
از ماده 94 بيان
ميدارد:
كه اجناس و
لوازم
فروشگاه
زندان بايد به
قيمت عادلانه
و در صورت
وجود اجناس
تعاوني
الزاماً به
قيمت تعاوني
فروخته شود.
متأسفانه اولاً
اجناسي كه
توسط بنگاه
تعاون تهيه و
از طريق
فروشگاه
مركزي در
اختيار
زندانيان
قرار ميگيرد
اكثرا اجناس
نامرغوب بنجل
است، ثانيا با
سود 30% الي 35% به
زندانيان
فروخته ميشود
زيرا كه
فروشگاه
مركزي به شخص
يا اشخاص نزديك
مدير كل يا
بستگان مسئول
زندان به به
بهاي گزا في
اجاره داده ميشود
و كمترين
كنترل و
نظارتي بر
نحوهي تهيه و
توزيع اجناس
از لحاظ كمي و
كيفي انجام
نميشود. ترهبار
و لبنيات كه
بايد هر هفته
يكبار از طريق
فروشگاه
تأمين و در
اختيار مصرف
كنندگان قرار گيرد
ماهها نه
يكبار وگاهي
اوقات چندين
ماه يكبار آن
هم از نوع
درجه سه و با
قيمت سرسامآور
در اختيار
زندانيان
قرار ميگيرد
و اكثر
زندانيان فقط
نظارهگر رنگ
ترهبار و
اجناس
فروشگاه
هستند. زندان
فاقد رستوان و
چراغ خانه
(آبدارخانه)
است و غذاهاي
تكراري با
كيفيت و كميت
نامطلوب
مشكلات و
عوارض فراواني
از جمله ناراحتيهاي
گوارشي و كم
خوني را براي
زندانيان
ايجاد نموده
است.
ماه 96: بر
بهداشتي بودن
آسايشگاه و
اماكن عمومي
زندان تاكيد
دارد،
متأسفانه به
مسئله مهم
بهداشت
كمترين توجهي نميشود
و مواد
ضدعفوني
كننده و
شوينده به
ندرت و هر چند
ماه يك بار آن
هم به ميزان
ناكافي در
اختيار بندها
قرار ميگيرد
آلودگي در
سرويسهاي
بهداشتي
سلامتي
زندانيان را
تهديد ميكند.
وجود حشرات
موزي ناقل
ميكروب مانند
پشه، سوسك و
ساس در تمام
فصول سال
آسايش و آرامش
زندانيان را
سلب و باعث
انتقال امراض
منجمله ايدز
شدهاند.
مسئولين
بهداشتي
زندان از تهيه
سم مؤثر براي
از بين بردن
اينگونه
حشرات امتناع
ميكنند:
آموزش و توصيههاي
بهداشتي نيز
انجام نميگيرد
از اين روي
افراد ناوارد
به مسائل
بهداشتي و عدم
برخورد با
آنها آلودگي
را شديد نموده
است.
ماده 97:
اجير كردن
زنداني توسط
زنداني ديگر
براي نظافت
آسايشگاه و
هواخوري و
راهرو و سرويسها
و غيره به هر
نحوي ممنوع
است، برخلاف
صراحت اين
ماده نظافت
كليه اين مكانها
و حتي دفاتر و
ساختمانهاي
اداري توسط
زندانياني
انجام ميشود
كه در قبال
مزد ناچيزي
اجير شدهاند
كه مزدشان را
ساير
زندانيان
پرداخت ميكنند
ولي مسئولين
به زور از
آنها ميگيرند!
ماده 12:
آيين نامه
پيشگيري از
اعتياد و
درمان معتادان
به مواد مخدر
و حمايت افراد
در معرض
اعتياد،
سازمان زندانها
و اقدامات
تأميني و
تربيتي با
هماهنگي و همكاري
وزارت بهداشت
و درمان و
آموزش پزشكي و
سازمان تربيت
بدني موظف به
انجام فعاليتهاي
فرهنگي،
تبليغي،
آموزشي و
ورزشي و ارائه
خدمات مشاورهاي،
درماني و
مددكاري در
زندانها و ... ميباشد.
در اين مورد
شايد بهتر از
ساير موارد
عمل ميشود
زيرا كه پرسنل
زندان از
سربازان
وظيفه گرفته
تا شخص مدير
كل همگي به
صورت تمام وقت
و با تلاش
مستمر به وارد
كردن مواد
مخدر مشغول ميباشند،
زيرا كه درآمد
آن مزه دهن
همه را شيرين
كرده و طي چند
سال همگي كاخها
و باغها
ساختهاند و
حسابي به
زندگي خود و
خانوادهشان
سر و سامان
بخشيدهاند.
البته نبايد
وجدان را زير
پا نهاد و از
بيان اين
حقيقت امتناع
و چشمپوشي
كرد كه مسئولين
گاه گاهي تذكر
ميدهند و ميگويند:
آقايان مواد
مصرف نكنيد،
اگر هم ميكنيد
مؤدبانه و
طوري باشد كه
دود و ... نپيچد!!
حتي سفارش ميكنند
كه بهتر است
بخوريد، چون
چندان مشهود
نيست. گاهي هم
از دهها كيلو
ترياكي كه
وارد زندان ميكنند
و در قبال هر
گرم 15 هزار
تومان ميگيرند.
براي خالي
نبودن عريضه
ضمن بازرسيهاي
كذايي سه،
چهارگرمي
ترياك و چند
تا هم سيخ و
سنگ ضبط ميكنند
و صورتجلسه ميگردد
و اگر شخص به
اصطلاح خاطي
حاضر به
پرداخت مبلغي
رشوه گردد،
موضوع با چند
سيلي و مشت و شلاق
و لگد خاتمه
مييابد در
غير اين صورت
پس از كتك
كاري پرونده
تشكيل و به
مرجع قضايي ارسال
ميگردد
_ دو نفر از
پرسنل (
كارمند رسمي )
به اسامي
محمودي رئيس
حفاظت
چندسالهي
زندان و ناصر
عسكري
زندانبان و
مدير داخلي زندان
در وارد كردن،
فروش و توزيع
مواد مخدر و رشوهگيري
و توهين و
تحقير و كتك
زدن زندانيان
نقش برجسته
دارند._
فصل ششم:
تخلفات و
تنبيهات
زندانيان:
ماده 163:
براساس اين
ماده
تندخويي،
دشنام، اداي
الفاظ ركيك يا
تنبيه بدني
زندانيان و
اعمال تنبيهات
خشن و مشقت
بار و موهن در
زندان به كلي
ممنوع است:
برخلاف مفاد
اين ماده
زندانبانان
اين زندان از
يك سرباز
وظيفه گرفته
تا شخص مدير
كل در طول ساليان
متمادي به
بهانههاي
گوناگون و به
طرق مختلف در
استفاده از
الفاظ ركيك و
اعمال انواع
شكنجههاي
روحي و جسمي
كمترين
ترديدي به خود
راه نداده و
تقريباً هر
روز يك يا چند
نفر از
زندانيان را
به وحشيانهترين
صورت مورد
آزار و اذيت
قرار دادهاند.
در دهه 60 حاج
موسي احمدي كه
اكنون مدير كل
زندانهاي
استان است،
دستور ميداد
تا سطح
راهروهاي
باريك و طويل
زندان را از
خورده شيشه و
مايع ريكا
بپوشانند سپس
تعدادي از
زندانيان از 20
تا 100 نفر را به
اجبار وادار
به درآوردن
كفش و لباس و
دويدن بر روي
شيشههاي
شكسته مينمود
و اگر كسي از
اجراي دستور
امتناع ميكرد
او را به داخل
كيسه گوني
انداخته و درب
گوني را محكم
بسته و توسط
سربازاني كه
از قبل آماده
شده بودند با
لگد و باتوم
مورد ضرب و
شتم قرار ميدادند
كه پس از فوت
دخترش كه خودش
با خودرو زيرش
ميگيرد اين
رويه را كنار
ميگذارد.
در روش
جديدالابداع
دست و پاي
زندانيان را
دست بند و
پابند ميزنند
و آنها را
آويزان ميكنند
و با شلاق و .. به
جانشان ميافتند.
همچنين ساختن
قفس آهني و
گذاشتن آنها در
محوطه باز و
نگهداري
زندانيان در
داخل آن به
مدت چند روز و
در معرض گرماي
سوزان آفتاب
بندرعباس قرار
دادن.
مدتي در سال 1378
تا اواخر 1381 به
عنوان مدير كل
زندانهاي
استان سيستان
و بلوچستان
اعمالي بس
غيرانساني
ديگري در آن
استان بر
زندانيان
تحميل نمود،
اما در رژيم
طرفدار ستم و
شكنجه آخوندي
ايران به
عنوان مدير كل
نمونه كشوري
معرفي و مورد
تقدير قرار
گرفت.
در سال ياد
شده مجدداً به
استان
هرمزگان برگشته
و مهرههاي
دست نشانده
خود را مجدداً
در سطح زندانهاي
استان من جمله
زندان مركزي
بندعباس كه كارگماشت
كه تقريباً 95%
آنها در
برخورد با
زندانيان
مجري روشهاي
وي هستند، اكنون
هم به انحاء
مختلف به
فحاشي و هتك
حرمت و ضرب و
شتم و تنبيهات
بدني
زندانيان ميپردازند
تعداد افراد
مضروب و مصدوم
و حتي كشته
شده آنقدر
زيادند كه
نيازمند ليست
مجزا ميباشند.
نكته جالب
توجه اينكه
اگر شخص يا
اشخاصي از زندانيان
به اعمال
وحشيانه اين
آقايان كمترين
اعتراضي
نموده يا از
طريق خانوادههايشان
به مراجع
قضايي شكايت و
در جهت احقاق
حق خويش گامي
بردارند با
نفوذي كه در
دادگستري دارند
توسط قضات بيوجدان
به مجازاتهاي
ظاهراً
قانوني مانند
حبس، شلاق،
جزاي نقدي و
غيره نيز
محكوم ميشوند.
ناگفته نماند
كه حاج احمدي
در ابتداي
انقلاب
سالهاي 59 الي 63
خود دادستان
بندرعباس و
همزمان رئيس
زندان هم بوده
و در كشتارهاي
دسته جمعي
مخالفان رژيم
به طور مستقيم
و غيرمستقيم
نقش بسيار
گسترده داشته.
براساس
اظهارات
مطلعين در آن
هنگام هر هفته
تعدادي از
زندانيان
اعدام و جنازههايشان
در محوطه و كف
ساختمانهاي
زندان دفن ميشده.
افرادي كه در
سنوات گذشته
تاكنون در
فحاشي، هكاكي
و كشتار
زندانيان نقش
اساسي داشتهاند
عبارتند از:
1- حاج احمدي
مدير كل فعلي
2- مرسل پور كه
مدتي معاون
رئيس زندان
بوده
3- دانش كه
بسيجي معلول
شيميايي است،
به عنوان رئيس
زندان
4- سليماني
مدير داخلي كه
يك درجه دار
نيروي انتظامي
است
5- درويشي به
عنوان مدير
داخلي و مدير
صندوق
6- حاج محمودي
رئيس حفاظت
7- حاج دولتي
رئيس حفاظت و
رئيس زندان
8- موحدي
كارمند حفاظت
زندان
9- ناصر عسكري
مدير داخلي و
تعدادي ديگر
كه از عوامل
درجه دوم و
سوم هستند كه
جنايات اين
آقايان نيازمند
يك كتاب
جداگانه است.
تجاوز به زنان
بيسرپرست
زندانيان-
تجاوز به
زندانيان
دربند اعم از
زن و مرد،
فروختن
جوانان و
نوجوانان زنداني
به زندانيان
رذل و شرور به
طور موقت به
منظور بهرهبرداري
جنسي، رشوهخواري،
دزديدن اموال
زندانيان و
حيف و ميل
بودجه زندان و
سهميه غذاي
زندانيان و دهها
مورد ديگر از
اين قبيل نيز
در كارنامه
آقايان و خاطر
زندانيان ثبت
و ضبط است و
هرگز محو نخواهد
شد.
ماده 231:
تهيه البسه
براي زنداني
آزاد شده كه
بضاعت مالي
ندارد وظيفه
رئيس زندان
است: اين ماده
هرگز رعايت
نشده و بكرات
مشاهده شده و
ميشود كه
زنداني آزاد
شده به علت
فقر و مكنت و
نداشتن هزينه
مراجعت به
خانه و نداشتن
پوشاك مناسب
يا مرتكب خلاف
(سرقت) شده يا
در پاركها و
ترمينالها
به عنوان
ولگرد يا
مزاحم توسط
مأمورين انتظامي
بازداشت و با
حكم قضايي
مجدداً روانه
زندان شدهاند،
گاهي فاصله
آزادي و
بازگشت مجدد
اينگونه
افراد به
زندان 48 ساعت و
يا كمتر بوده
و گاهي هم
چندروزي.
چند سال قبل
يك مرد شيرازي
ناشنوا كه
لكنت زبان نيز
داشت و صافكار
ماشين بود به
علت درگيري فرزندش
با بچه يكي از
همسايههايش
به بچه
همسايه يك
سيلي ميزند
چون از سوي
همسايه مورد
حمله قرار ميگيرد
به منظور
جلوگيري از
گسترش دعوا
تصميم ميگيرد
چند روزي را
دور از خانه
بسر ببرد كه
به بندرعباس
ميآيد و از
آنجا كه صبح
قبل از روشن
شدن هوا به بندر
رسيده و خسته
و نابلد بوده
در حاشيه
خيابان جلو
درب ترمينال
بيتوته ميكند
كه مأمورين
نيروي
انتظامي سر
رسيده ابتدا
به ساكن او را
با مشت و لگد
مورد حمله
قرار ميدهند
و در اين اثنا
سمعك از گوش
آن مرد بيچاره
ميافتد و چون
به علت لكنت
زبان و
ناشنوايي
قادر به توضيح
و تشريح وضعيت
خود نميشود
به عنوان
ولگرد و مزاحم
به دادگاه
معرفي و با
حكم قاضي به
زندان تحويل
ميدهند، پس
از سه ماه
تحمل حبس
البته با كمك
چند زنداني كه
از طريق تماس
تلفني به
خانوادهاش
خبر دادند از
زندان آزاد شد
البته اين يك
نمونه از صدها
مورد مشابه
است.
استفاده از
زندانيان در
زمينه انجام
كارهاي ساختماني،
نوسازي و
تعميرات امور
تأسيساتي،
آشپزي، خبازي
و غيره، به
صورت بيگاري و
بدون پرداخت
كمترين
دستمزدي. اين
در حاليست كه
ليستها و
صورتحسابها
و اسناد بلند
بالا و متعددي
را تحت عنوان
پرداخت
دستمزد به
زندانيان
مشغول كار
تهيه و تنظيم
و جز هزينه
بحساب آورده،
ميآورند.
بدون شك
عايدات ناشي
از اين اسناد
سوري نصيب
مسئولين شده و
ميشود كه
علاوه بر تظلم
و زير پا
نهادن حقوق
زندانيان از
نظر قانون
اختلاس و ... ميباشد.
بسياري از
موارد هم در
قبال تهيه
برخي وسايل و
امكانات و
تعميرات
ساختماني از
زندانيان به
عناوين مختلف
پول گرفته ميشود.
از آن جمله
جهت تهيه
سماور برقي-
تلفن- آيفون،
انجام
آزمايشات
پزشكي و خريد
تجهيزات پزشكي
و غيره در
زمينه درمان
زندانيان،
اكثر داروهاي
تجويز شده
مسكن ميباشند
و از تجويز
داروهاي مؤثر
و خوب امتناع
ميكنند و
آنها را در
بازار آزاد به
قيمت گزاف به
فروش ميرسانند.
نسبت به
بيماران صعبالعلاج
بيتفاوت
هستند و
تاكنون
چندنفر به
خاطر بيماريهاي
تنفسي و قلبي
فوت كردهاند،
از معالجه يا
ترخيص آنها
امتناع ميكنند.
بيماران
مبتلا به
اچ-آي-وي،
هپاتيت و سل
بند جداگانه
ندارند و در
بندهاي مختلف
همراه ساير زندانيان
نگهداري ميشوند
كه اين امر
باعث اشاعه و
سرايت اين
بيماريها و
ديگران شده و
ميشود.
واحدي را تحت
عنوان مركز
مشاوره گشودهاند.
ولي كمترين
مشاورهاي در
مورد مسائل و
مشكلات روحي و
رواني، جسمي و
رفتاري
زندانيان در
آن انجام نميگيرد
و صرفا
تابلويي است
براي نشان
دادن به
بازرسان و
مهمانان
بازديد كننده.
ايران هرگز
نميميرد
16/9/84
بند 3- زندان
مركزي
بندرعباس –
بند كاملاً
بسته بدون حتي
يك پنجره در
تمام بند!؟
صد رحمت به
زندانهاي
اوين، رجاييشهر،
هارونالرشيد،
ابوغريب،
گوانتانامو
√ به قول قاضي
ناظر بر زندان،
اين بند كه تا
چندي پيش روي
تابلو آن نوشته
شده بود بند 3-
اشرار، جزو
بهترين
بندهاي اين
زندان است.!؟
√ در حال حاضر
در هفت اتاق
اين بند كه
ابعاد هر يك 5/3×6
متر يعني
مساحت هر يك
از آنها بالغ
بر 21 مترمربع
است 135 نفر
زنداني بدون
رعايت حداقلي
از طرح به اصطلاح
تفكيك جرايم
نگهداري ميشود.
در شرايط فعلي
درهر اتاق 18 تا 21
نفر زنداني وجود
دارند كه
تعدادي كف
خواب هستند.
در اتاق 20 نفره
ما، 2 نفر
بالاي پنجاه
سال، يكنفر
بالاي چهل
سال، 3 نفر
بالاي 30 سال و 14
نفر ديگر بين 19
تا 26 سال سن
دارند كه مدام
از سر و كول
يكديگر بالا
ميروند،
ورجه ورجه ميكنند،
شوخيهاي
ركيك، بددهني
و شلوغ كاري
به طوري كه
مدام به خاطر
ايجاد مزاحمتهاي
اين چنيني كه
مزيدي بر علتهاي
ديگر است از
سردرد مداوم،
كم خوابي و بيخوابي
رنج ميبرم.
√ نمازخانه
بلااستفاده
قريب به 25 درصد
فضاي مفيد بند
را اشغال كرده
و عملا محلي
است براي
استعمال
انواع و اقسام
دخانيات!؟
√ دستشويي و
ظرفشويي يكي
است. از نظر
ساختمان نازلتر
از بنا ساز
است به طوري
كه آشكار
معلوم است سازندگان
آن از اصول
فني كاملاً و
كاملاً بيخبر
و بيبهره
بودهاند،لبهي
آن 20 سانتيمتر
است و فاصله
آن با شير آب
كه تقريباً هم
سطح لبه است
كمتر از 10
سانتيمتر و
لذا هنگام
شستن دست و
صورت خلط،
فين، آب دهان
و ... روي لبه
ترشح ميكند،
آب هم به روي
لباس ميپاشد
و حتماً خيس و
نجس ميكند.
در هنگام ظرف
شستن نيز ظروف
را بالاجبار روي
همين لبه 20
سانتيمتري
قرار ميدهند.
نظافت و
بهداشت عمومي
زير صفر است
يعني حتي در
حد قرون وسطي
هم آداب طهارت
رعايت نميشود،
توالتها كه
بسيار كوچك
هستند سيفون
ندارند!؟
زندانيان هم
كه اكثراً
اشرار مسلح و
سارقان مسلح
هستند و
افرادي هستند
از پايينترين
لايههاي
اجتماعي هرگز
حوصله نميكنند
با آفتابههاي
كج و معوج و
پاره پوره محل
را تميز كنند
و لذا توالتها
همواره كثيف،
پر از سوسك و
مگس است كه از
سر و كول آدمها
بالا ميروند.
براي آمار
حداقل 130 نفره 4
دستشويي و 4
حمام بسيار كوچك
با ابعاد 70×60
سانتيمتر
وجود دارد كه
استفاده از آنها
عذابآور است
و حقا كه در
اينجا
استحمام و
قضاي حاجت نيز
همراه با
اعمال شاقه
است. آب گرم
روزانه 4-3 ساعت
و بعضي روزها
هم اصلاً آب
گرم نيست،
قطعي مستمر آب
هم كه واقعاً
مصيبت بار
است. اينك يكهفته
است كه آب گرم
نداريم در اين
فضاي بسته، دم
كرده و عرقآلود!؟
√ روزها از
مگس آرام
نداريم شبها
از ساس، و بيست
و چهار ساعته
از سوسك، تمام
بدنها بر اثر
نيش ساس و مگس
جوش و دانه
چركين ميزند.
تختهاي سه
طبقه
زندانيان از
آهن نوع قوطي
است نه از نوع
نبشي. كف تختها
هم نه از
تورهاي فلزي
كه از چوب
نوپان است كه
هم توليد مثل
ساس و سوسك را
زياد ميكند و
هم لاي قوطيهاي
آهني محل
مناسبي است
براي لانه
كردن حشرات
موذي مذكور.
√ بعد از
شورشي كه
چندماه پيش
توسط بعضي
زندانيان
صورت گرفت و
منجر به زخمي
شدن رئيس
حراست، كشته و
اعدام شدن سه
تن از
زندانيان
شورشي گرديد
تمام امكانات
بدوي و نيم
بند رفاهي
زندان را
تعطيل كردهاند
از جمله
خياطي،
آرايشگاه و
حتي تلفن نيز
به مدت يك ماه
قطع بود.
√ علاوه بر
كتابخانه و
خياط خانه،
آرايشگاه نيز
هنوز بسته است
و زندانيان در
بندها اقدام به
اصلاح موي سر
همديگر ميكنند
آن هم بدون
امكانات و
تمام بند را
موهاي اصلاح
شده فرا ميگيرد.
وقتي كه
زنداني مجبور
باشد به لباسهاي
پاره پوره و
ريش و موي
ژوليده بگردد
خيلي طول نميكشد
كه بيتفاوت
ميشود. از
خود تهي ميشود
به ويژه اين
دسته از
زندانيان كه
از پايينترين
قشرهاي جامعه
هستند كه از
سر نياز و
ناچاري
خطرناكترين
جرايم را
مرتكب شدهاند
و اكثراً
اشرار
بالفطره يا
قاچاقچيان مسلحي
هستند كه از
سراسر كشور به
اين جا تبعيد
شدهاند. اين
گونه افراد
خيلي زود از
حداقل انساني
خود خالي و بيهويت
ميشوند و لذا
از سرنوميدي
مفرط، فقر
امكانات زندان
به نظافت و
بهداشت فردي
اهميت نميدهند
و از اين روست
كه اوضاع در
اين زندان به
طرز فاجعه
باري وخيم
است.
√ طبق آماري
كه مسئول
بهداشت
قرنطينه
زندان ارائه
ميداد نرخ
فراواني
هپاتيت، ايدز
و سل در اينجا
بالاترين نرخ
اين بيماريها
در ميان
زندانهاي
سراسر كشور
است.
√ در اينجا دم
پايي شخصي
وجود ندارد و
نزديك به
هشتاد جفت
دمپايي كه
زندانيان
براي هواخوري
و دستشويي از
آنها استفاده
ميكنند و اين
همه در يك
فضاي دو متري
روي هم تلنبار
ميشوند. در
حقيقت كف و
روي دم پاييها
به يك اندازه
آلوده و كثيف
هستند. بدون
توجه به اينكه
ميكروب و
كثافت از طريق
كف پا به همه
جاي بند منتقل
ميشود و جالب
اينكه بالاي
همين فضا روي
يك تابلو
نوشته شده
”سرويسهاي
بهداشتي”!؟
√ از مواد
شوينده،
ضدعفوني
كننده و سم
پاشي خبري
نيست هر دو سه
ماه يك قالب
صابون كوچك به
هر زنداني ميدهند
و در دستشوييها
هم اصلاً هيچ
نوع صابوني
وجود ندارد.
√ فروشگاه بند
هم كه با
ابعاد 2×1 متر در
حق واقع يك
دكه كوچك
سيگار فروشي
است كه گهگاهي
چند تا كنسرو
هم ميآورد.
قيمتها هم
بسيار سرسامآور
است و در
منصفانهترين
شرايط 50 درصد
بالاي قيمت
تهران است در
حالي كه اين
جا مرز است و
به ويژه قيمت
سيگار بسيار
پايين است.
مدتهاست كه
ماست نديدهايم
حتي در جيره
غذايي نيز
ماست وجود
ندارد.
√ براي تهويه
هواي اين سالن
در بسته كه
حتي يك پنجره
ندارد نه در
راهرو و نه در
اتاقها، دو
دستگاه كوچك
تهويه نصب شده
كه حتي كفاف
دستشويي را
نميدهد چه
رسد به كل
سالن. در اين
بند يك روز در
ميان هواخوري
مشترك بعد از 24
ساعت باز ميشود.
براي مدت 4
ساعت و لذا ميتوان
به جرأت گفت
كه در اينجا
هواي خدا يا
اكسيژن طبيعت
را نيز از
زنداني دريغ
ميكنند.
خودتان حدس
بزنيد كه چه
هواي آلوده،
خفه كننده و
خفقان آوري
است. قطع
روزانه برق
نيز مزيد بر
علت ميشود 95
درصد
زندانيان
علاوه بر
سيگار از ساير
مواد مخدر كه
به وفور يافت
ميشود
استفاده ميكنند.
علاوه بر اين
بوي سوزاندن
ساسها كه به
هيچ وجه كشته
نميشوند مگر
سوزانده شوند
همه و همه به
علاوه بوي عرق
زندانيان را
هم اضافه كنيد
تا بدانيد كه در
اينجا نفس
كشيدن هم حرام
و غيرقانوني
است؟!
√ آب آشاميدني
آلوده، چرب،
بدبو و بدطعم
است. در بند
چراغ خانهاي
نيست كه بتوان
آب را جوشانده
آشاميد و يا غذا
را گرم كرد.
√ در سراسر
زندان حتي يك
يخچال هم وجود
ندارد و از
صندوق يخي
استفاده ميشود
آن هم به حساب
زنداني و هر
زنداني بايد
هر هفته پانصد
تومان يعني
حدود دو هزار
تومان در ماه
بپردازد بابت
هزينه يخ، با
احتساب 140 نفر
زنداني
ماهيان 280000
توماني ميشود
مگر قيمت هر
يخچال چند
است؟ به ياد
داشته باشيد
كه حمل و نقل
روزانه اين
همه يخ و
توزيع بين اين
همه زنداني چه
مصيبتي است.
√ دعوا،
فحاشي، كتك
كاري
زندانيان با
همديگر تمامي
ندارد. اين
علاوه بر آن
است كه
زندانبانان
نيز به طرز وحشتناكي
زندانيان را
كتك ميزنند.
حتي رئيس
زندان نيز
شخصاً از
بددهني، كتككاري
و بگير و ببند
زندانيان
غافل نميشود.
هفته گذشته
سربازان يكي
از زندانيان
اين بند به
نام عبدالرضا
درويشپور را
چنان بيپروا
مشت و لگد زدهاند
كه دست راستش
شكسته و هماكنون
در گچ است.
√ البته كلمهي
زندانبان در
اينجا اصلاً
صدق نميكند
زيرا مشتي
نگهبان و
شكنجهگر
هستند. حتي در
محوطه زندان
نيز از دست
بند و پابند و
چشم بند براي
آزار زنداني
استفاده ميكنند.
زنداني خاطي
را به ميله
پرچم ميبندند
زيرا آفتاب
سوزان نگه ميدارند
يا در بشكه 200
ليتري مياندازند
و هر كس از راه
ميرسد بايد
لگد يا توسري
بزند. رئيس
زندان برادر
زن مدير كل
فعلي است كه
خود قبلاً
رئيس همين زندان
بوده و
زندانيان
قديمي متفق
القول متفق
النظرند كه
ساديسم دارد و
مردم آزار
بالفطره است.
√ درخواست
آزادي مشروط
براي
زندانيان،
صدور مرخصي و
انجام بسياري
از خدمات
قانوني از طرف
مسئولين
زندان به ندرت
و فقط در ازاي
دريافت رشوه
انجام ميشود.
√ قاضي ناظر
كه موظف است
روزانه به
زندان سركشي
كند و بر اعمال
زندانبانان
نظارت داشته
باشد در اتاق
خارج از زندان
به سر ميبرد
و مطلقاً بر
امور زندان
نظارت نميكند
زيرا كه با
مسئولين
زندان در
درآمدهاي آنچناني
و سركيسهكردن
زندانيان
شريك است.
√ هواخوري
بندها مشترك
است، در هر
بيست و چهار
ساعت، براي هر
بند 4 ساعت در نظر
گرفته شده، در
هواخوري بند
3، چون درب 4 تا از
چاههاي
فاضلاب در
هواخوري قرار
دارد و از شدت
بوي گند در
شرايط عادي
كمتر كسي حاضر
است به هواخوري
برود. علاوه
بر اين هميشه
پر از خلط، آب
دهان، مگس،
پشه است و
تازه هفتهاي
دو سه بار به
علت بالازدن
فاضلاب رفتن به
هواخوري
غيرممكن ميشود
و درب سالن
كاملا بسته ميماند
يعني به عبارت
بهتر هواخوري
با اعمال شاقه؟!
اين است كه ميگويم
هواي خدا،
اكسيژن طبيعت
را هم در
اينجا از
زنداني دريغ
ميكنند.
√ كيفيت غذا
بسيار پايين
است براي مثال
يك مرغ و قدري
سيب زميني سرخ
كرده براي 9
نفر در نظر
گرفته شده ولي
عملاً با سوء
استفادههايي
كه در هنگام
توزيع و نحوه
تقسيم ميشود
توسط پرسنل و
زندانيان
مأمور به
ارائه خدمات و
سربازان،
عملاً به هر 16
نفر يك مرغ ميرسد!!
آن هم براي هر
نفر با يك عدد
نان كه نصف آن
خمير است و يك
قاشق سيب
زميني سرخ كرده
و ديگر هيچ!؟
در زندانهاي
اوين و رجايي
شهر كه بودم
به هر دو نفر
يك قوطي ماهي
تن ميدادند
ولي اينجا تون
را قاطي برنج
ميكنند و
براي هر 20 نفر
هم يك قوطي
كنسرو ماهي
تون منظور نميشود
مگر بوي آن؟!
روزانه دو عدد
نان جيره هر
زنداني است
بعضي روزها هم
يك عدد نان كه
خمير و لاستيك
است به همين
جهت اكثر زندانيان
اينجا انگار
از توي قبر
درآمدهاند
آنهم بعد از
ديدار نكير و
منكر؟! براي
نان و غذا سر و
صدا و دعوا ميكنند
و به جان هم ميافتند.
اگر بودجهاي
را كه براي
زندانيان در
نظر ميگيرند
نصف آن را به
خود زنداني بپردازند،
رستوران و
فروشگاه
زندان را راه
بيندازند هم
كلي صرفهجويي
ميشود و هم
زندانيان
تغذيه بهتري
خواهند داشت چه
بسا هنگامي كه
از زندان مرخص
ميشوند قدري
پسانداز
داشته باشند و
هم اين كه
مسئولان
زندان دزد از
آب در نميآيند.
البته در
كشورهاي
پيشرفته به
نوعي اين طور
عمل ميشود.
سهميه قند
روزانه 10 حبه
قند است و
روزانه فقط دو
نوبت آب جوش
براي چاي داده
ميشود كه از
سماور برقي
داخل بند
تقسيم ميشود.
سماور را
زندانيان با
هزينه خود
خريداري نمودهاند.
سماور سيليتري
يكصد هزار
تومان!!!
روي هم رفته
برنامه غذايي
مشخص نيست
انگار
مسئولين قرار
داد دارند كه
هر آنچه در
بازار ماندهتر،
دورريختنيتر،
و لاجرم ارزانتر
يا حتي مجاني
است تهيه كرده
به خورد
زندانيان
بدهند تا
بتوانند
مبالغ بيشتري
را به جيب بزنند.
البته وضعيت
غذايي در
تهران و رجايي
شهر چندان
تعريفي ندارد
ولي حداقل برنامه
غذايي پيشاپيش
معلوم بود و
از اين نظر ميشد
از فروشگاه
چيزهاي
تكميلي تهيه
كرد.
در تهران و
رجايي شهر
علاوه بر
رستوران
زندان، در
تمام بندها
چراغ خانه هست
و زندانيان
علاوه بر گرم
كردن جيره
غذايي ميتوانند
بعضي غذاها را
تهيه كنند از
اين نظر وضعيت
زندانيان
خيلي بهتر
است. در اينجا
در حقيقت
زندانيان
بالاجبار در
اعتصاب غذاي
پنهان به سر
ميبرند. به
همين خاطر كم
خوني، بيماريهاي
گوارشي، زخم
معده و حتي
سوراخ شدن
معده در ميان
زندانيان اين
جا شايع است.
√ تلفن از
ساعت 5/8 صبح تا 2
بعدازظهر
يعني 5/5ساعت در
طول روز براي
كل زندانيان
بند، به طور
متوسط روازنه كمتر
از سه دقيقه
براي هر نفر
يعني هر هفته
دو بار و هر
بار 9-7 دقيقه
نوبت تلفن
است. فقط يك خط
تلفن هست.
روزهاي جمعه و
تعطيل كه نميتوان
تماس برقرار
كرد. در صورتي
كه تلفن خراب نباشد،
قطع نشود يا
زندانبان
عصباني يا بيحوصله
نشود و تلفن
را قطع نكند
يا قلدرها و
گردن كلفتها
و سابقهدارها
سوء استفاده
نكنند. از نظر
هزينه واقعاً
كه تلفن
سرگردنه است
براي تماسهاي
داخل كشور تا
هر دقيقه 400
تومان
زندانيان را
سركيسه ميكنند
يعني كمتر از
هزينه تماس
تلفني با ينگه
دنيا آمريكا؟!
علاوه بر
اينها تلفن
روي پيشخوان
زندانبان است،
كابين وجود
ندارد و لاجرم
بايستي در
حضور زندانبان،
مسئول تلفن و
چند زنداني كه
در نوبت هستند
تماس برقرار
كني با
خانواده و يا ...
صحبت كني؟!
√ كتاب، دفتر،
خودكار،
روزنامه،
راديو ممنوع
است حتي
روزنامه
حمايت كه ارگان
سازمان
زندانهاست به
ندرت گير ميآيد
بعضي شمارههاي
آن كه آن هم با
تأخير دو سه
هفتهاي ميرسد
براي هر بند
يك نسخه.
√ يك دستگاه
تلويزيون
براي كل سالن
در راهرو نصب
شده كه از
ساعت 5/6 صبح تا
ساعت 1 شب با
صداي بلند
روشن است ولي
تنها چيزي كه
در اينجا گوش
داده نميشود
اخبار كشور
است و امثال
من از اين
بابت هم مشكل
داريم و در بيخبري
محض به سر ميبريم.
√ زندانياني
كه به دادگاه
ميروند در
هنگام بازگشت
چند روز در
قرنطينه نگهداري
ميشوند براي
تخليه مواد
مخدر احتمالي
جاسازي شده در
شكم زنداني،
مورد بازرسي
قرار ميگيرند
مبادا كه با
خود مواد مخدر
به داخل زندان
قاچاق كنند كه
اين كار هم در
راستاي به
انحصار
درآوردن
توزيع مواد
مخدر درون
زندان به نفع جيب
مسئولان
زندان است. به
قرار اطلاع
مصرف روزانه
مواد مخدر در
زندان از قرار
هرويين نيم كيلو،
ترياك 5/1 كيلو
حشيش 1 كيلو ميباشد
كه با قيمت 10 تا 15
برابر بيرون
به دست زنداني
ميرسد. توزيع
كنندگان نيز
زندانيان
خلاف سنگين هستند.
يكي از دلايلي
كه به فروشگاههاي
زندان اهميت
داده نميشود
كسب درآمد
سرشار
مسئولين از
طريق وارد كردن
انواع مواد
مخدر است.
ضمناً
مسئولان
فروشگاه نيز
در نگهداري،
جاسازي و
توزيع مواد
سهيم هستند و
جالب اينكه
پول زندانيها
را به مسئولان
فروشگاه ميسپارند.
در اينجا كارت
اعتباري ثمين
و ... وجود ندارد
و دريافتي
زنداني
مستقيماً به
حساب فروشگاه
واريز ميشود.
مصرف كنندهاي
كه نتواند به
موقع هزينه
مصرف مواد خود
را بپردازد
صرفنظر از سن
و ... مورد تجاوز
قرار ميگيرد
زيرا كه
”قانون زندان
است”؟!
√ بازرسيها
هم صوري است و
مورديست
براي كسب
درآمد براي
سربازها و
زندانيان سابقهدار
زيرا بعضي از
سربازاني كه
براي بازرسي
ميآيند نيز
مواد به داخل
بند ميآورند
و به افراد
خاصي ميدهند
كه برايشان
توزيع كند.
روي هم رفته
اين بازرسيها
عملاً عذابي
است براي
زندانياني كه
همه چيز آنها
را بيهوده به
هم ميريزند.
مسئولين
زندان كه خود
عامل عمده
ورود و پخش مواد
مخدر هستند با
اين حال گاه
گداري بازرسيهايي
به عمل ميآورند
و اگر حتي
مقدار بسيار
ناچيزي مواد
از كسي كشف
شود پس از
هتاكي، ضرب و
شتم تشكيل
پرونده داده و
دادگاه هم
آنها را به مجازاتهاي
نسبتاً سنگين
محكوم ميكند.
بااينكه
تاكنون
زندانيان و
خانوادههايشان
بارها اين
مسائل و
مشكلات را
كتباً و شفاهاً
به مقامات
بالاتر گزارش
داده و خواستار
رسيدگي شدهاند
ولي از آنجا
كه مدير كل از
پشتوانه قوي
در سازمان
زندانها و
قوه قضاييه
برخوردار است
ترتيب اثري
داده نشده.
√ اكثريت مطلق
مسئولين
زندان از
اقوام،شاگردان
و بستگان شخص
مدير كل هستند
و مانند بسياري
از سازمانهاي
رژيم سبك
مديريتي آن
خانوادگي و
طايفهاي است.
√ شخصاً
بالاجبار دو
بار به
درمانگاه
زندان مراجعه
كردم كه از
بوي بد آن
سرسام گرفتم.
پزشكهاي
زندان نيز
عتيقهتر از
زندانيان
مفلوك هستند و
معمولاً با
ماسك در
درمانگاه
هستند. پزشك
عمومي روزانه
دو سه ساعت
حضور دارد
براي حدود 2500
نفر زنداني و
حداكثر هر دو
هفته يكبار ميتوان
به پزشك
مراجعه نمود.
پزشك متخصص هم
اصولاً وجود
خارجي ندارد.
دندانپزشك هم
كه فقط دندان
ميكشد و ديگر
هيچ !؟
√ به علت
ناراحتي گوش
چپ ناشي از
شكنجههاي
دوران
دستگيري كه
هنوز گوش چپام
سوراخ است و
در اثر رطوبت
هواي
بندرعباس درد
آن عود و عفونت
كرده فقط چند
تا مسكن و چرك
خشك كن تجويز
كردند و بس.
هنوز كه هنوز
است از اين
درد خلاصي نيافتهام.
√ در طول مدتي
كه زندان بودهام
چه در اوين،
چه در اينجا و
چه در رجايي
شهر كرج به
طور متوسط هر
شش هفته يكبار
جابهجا شدهام.
به علت ازدحام
زندانيان
همواره مجبور
به خريداري
جاي خواب بودهام
و به طور
ميانگين هر
بار حداقل
پنجاه هزار تومان
پول پرداختهام
به غير از
هزينههاي
جانبي و قرضهاي
جزيي كه هر از
گاهي مجبور
بودهام به
صاحب قبلي جا
بپردازم.
√ در اينجا
زندان مركزي
بندرعباس كه
زندان در بسته
است، حتي
آيفون وجود
ندارد. وقتي
كه براي
زندانيان
مشكلي پيش ميآيد
چه در اثر
دعوا، چه در
اثر زياده روي
در مصرف مواد
مخدر، چه در
اثر بيماري يا
... بدون آيفون
مجبورند با
داد و هوار و
زدن به درب
آهني زندانبان
را كه در
آسايشگاه
استراحت ميكنند
خبر دهند. گاه
بيشتر از يك
ساعت طول ميكشد
تا زندانبان
از راه برسد و
شباهنگام
ممكن است كه
اصلاً از راه
نرسد.
√ اگر چند تا
آدمخوار
ضربتي از
آفريقا وارد
كنند
(زندانبانهاي
اينجا آدم
خواران
تدريجي هستند)
زندانهاي
مخوف رژيم
حاكم در عصر
طلايي
اينترنت و دوران
انقلاب
ارتباطات هيچ
تفاوتي
نخواهد داشت
با زندانهاي
مخوف شاه عباس
در آن دوران
سياه و ظلمت.
زندانيان
جوان را به
زندانيان
سابقهدار
براي بهرهگيري
جنسي و عمل
لواط كرايه ميدهند.
نه تنها
مسئولان و
زندانيان
سابقهدار با
زنان زنداني
رابطه برقرار
ميكنند بلكه
با در تنگنا
قرار دادن
زنداني و خانوادهاش
با زنان
زنداني هم
رابطه برقرار
ميكنند و
شنيدهام كه
يك زنداني بعد
از اطلاع از
رابطه يكي از مسئولان
زندان با
خانمش، در محل
زندان دست به خودكشي
زد؟! سوءاستفاده
جنسي مكرر از
زندانيان بند
بيشتر از سوي
مسئولان
زندان و
زندانيان
مرتبط با آنهاست.
در همين بند 3،
يك زنداني به
نام افق
جهانگيري
سارق مسلح كه
چون ظاهراً
پدرش از ابواب
جمعي دادگستري
ميباشد و
دامادش از
مقامات
امنيتي، حكم 18
ماه حبس دادهاند
در حالي كه در
همين بند براي
بسياري افراد
مشابه و حتي
با جرائم سبكتر
و تبعات سوء
كمتر، حداقل 12
سال و تا اعدام
حكم دادهاند.
زنداني
نامبرده بعد
از كمتر از 2
ماه از دستگيري
به مرخصي رفته
و در مدت 10 ماهي
كه زنداني ست 3
بار به مرخصي
يكماهه رفته
اينك هم شامل
عفو رهبري شده
و يك سوم حبس
او را تخفيف
دادهاند.
روزي كه عفو
او اعلام شد
از طرف
زندانيان بيش
از يك هزار فحش
ركيك ناموسي
با صداي بلند
نثار رهبر و ...
شد. جالب اين
كه يكي از
اتهامات
اينجانب كه يك
سال حبس بابت
آن برايم
منظور شده،
توهين به رهبر
قبلي و فعلي
رژيم است آن
هم به خاطر به
كار بردن واژه
شايسته
«متحجر» در
كتاب مانيفست
سكولاريته
ايرانيان.
با توجه به
مراتب مذكور،
مع الاسف
شايان ذكر است
كه مسئولين رژيم
به زنداني
مددجو ميگويند،
شكنجه را
تعزير نام
نهادهاند به
زندان سياسي
متهم امنيتي
ميگويند،
زندانباني را
هتلداري ميخوانند
و به بندهايي
كه انوع فسق و
فجور، بدآموزي
و پليدآموزي
در آنها رواج
دارد
اندرزگاه ميگويند.
زندانهاي
اين چنين را
محل اصلاح و
تربيت ميدانند
و سازمان
مربوط را
سازمان
زندانها و اقدامات
تأميني و
تربيتي نام
گذاردهاند.
بر عكس نهند
نام زنگي
كافور
و اذا قيل لهم
لاتفسدوا في
الارض قالوا
انما نحن
مصلحون
ايران هرگز
نميميرد
تبعيدگاه
بندر عباس
ارژنگ داودي
16/9/84
منبع: سایت
آشتی ملی