نامه ای به همسران رانندگان شرکت واحد / صبح ناز داراب زند



14/11/84

نامه شما همسران دلير راخواندم، صدای مهديه سليمی راشنيدم. با اندوهی به بزرگی و عظمت اين جهان آن را حس کردم.

اين حس عميق همدری نه فقط در وجود من، بلکه ميليونها انسان ديگر که صدای مهديه را شنيدند و شکستن قلب مادرش را اثر لگد چکمه پوشان وجود دارد.

من نيز به عنوان يک هموطن ايرانی نه فقط به دليل همسر يک زندانی سياسي، با شما در اين پيکار برای پس گرفتن همسرم از چنگال استبداد و باز پس گرفتن روزهای از دست داده در کنارتان خواهم بود. امروز من به شما و شما به همدلی ما نياز داريد. امروز به همديگر نشان خواهيم داد که حس در کنار هم بودن را نمی توانند از ما بگيرند و هرچقدر بخواهند که خانه ما را پر از سوت و کور کنند ما برای روشناييش تلاش خواهيم کرد. فرزندان ما نياز به روشنايی دارند و در نبود همسرانمان ما چراغ خانه هايمان را افروخته تر خواهيم کرد. با همدلی با هم ديگر، و شنيدن اين همدلي، آنها در مبارزات خود برای پس گرفتن حقانيتشان مصمم تر خواهند شد.
ما دستهايمان را در هر کجا که هستيم برای همديگر تکان داده و تکان خواهيم داد. بزودی آنها به هم وصل خواهد شد.

نگران نباشيد که ميليونها ايرانی صدايتان را شنيده اند و "مهديه" را در آغوش خود گرم کرده اند. قلب مردم ايران گرما بخش خانه هايتان خواهد بود.

دوستتان داريم.


تار نامه سايت حزب دموکرات ايران

http://www.irandp.org

 

HOME