نامادري مقتول در دومين جلسه دادگاه:

من قاتل الهه نيستم

خبرگزاري فارس: طيبه، زني كه متهم به قتل عمدي دختر شوهرش است صبح امروز در دومين جلسه محاكمه خود با تكرار ادعاهاي قبلي خود منكر قتل دختر 9 ساله شد.

به گزارش خبرنگار اجتماعي فارس، سوم اسفند ماه سال 82 پدر دختر 9 ساله اي به نام الهه موضوع آدم ربايي را به كلانتري 197اعلام كرد و مدعي شد فرزندش را از مقابل مدرسه دكتر دانشپور ساعت 13 ربوده و در اين رابطه چند نفر وي را شناسايي كرده اند. تحقيقات اوليه در يگان انتظامي در دادياري شعبه 3 دادسراي جنايي آغاز شد.
در حالي كه جستجوها براي يافتن اين دختر بي نتيجه مانده بود سرانجام ساعت 7 و 35 دقيقه روز 9 اسفند ماه82 يك مورد فوت مشكوك كودك در جنگل لويزان به كلانتري 136 گزارش داده شد كه در ادامه مشخص شد جسد متعلق به الهه است.

*همسر دوم
رضا پدر 28ساله‌ الهه‌ پس از كشف جسد در بازجويي‌ به‌ شرح‌ زندگي‌ خانوادگي‌اش‌ پرداخت‌ و گفت‌:"درحدود هشت‌ سال‌ پيش‌ با همسر اولم‌(مادر الهه‌) ازدواج‌ كردم‌. او زن‌ وفادار و خوبي‌ بود اما من‌ توجهي‌ به‌ اين‌ زن‌ مهربان‌ نمي‌كردم‌. يك‌ سال‌ كه‌ از ازدواج‌مان‌ گذشت‌ الهه‌ به‌ دنيا آمد اما تولد اين‌ دختر هم‌ نتوانست‌ باعث‌ دوام‌ زندگي‌ مشترك‌ ما شود و دخترمان‌ دوساله‌ بود كه‌ همسرم‌ طلاق‌ گرفت‌ و به‌ خانه‌ پدرش‌ رفت‌."
پدر الهه‌ گفت‌: چهار سال‌ پس‌ از اين‌ جدايي‌ با دختري‌ به‌ نام‌ طيبه‌ آشنا شدم‌. يك‌ روز كه‌ براي‌ انجام‌ كاري‌ به‌ لويزان‌ رفته‌ بودم‌ اين‌ دختر را ديدم‌ و طيبه‌ شباهت‌ زيادي‌ به‌ همسر اولم‌ داشت‌ و همين‌ شباهت‌ سبب‌ آشنايي‌ ما شد و با هم‌ ازدواج‌ كرديم‌. خيال‌ مي‌كردم‌ او مي‌تواند جاي‌ خالي‌ همسر اولم‌ را پر كند اما چند ماه‌ بعد اختلاف‌ ما شروع‌ شد. طيبه‌ به‌ دخترم‌ الهه‌ به‌ چشم‌ يك‌ رقيب‌ نگاه‌ مي‌كرد و به‌ همين‌ خاطر به‌ اذيت‌ و آزار او مي‌پرداخت‌.چند بار دخترم‌ شكايت‌ كرده‌ بود كه‌ طيبه‌ با او بدرفتاري‌ مي‌كند و او را گرسنه‌ نگه‌مي‌دارد. پس‌ از مدتي‌ رابطه‌ من‌ و طيبه‌ تيره‌تر شد تا اينكه‌ يك‌ روز به‌ من‌ تلفن‌ زد و گفت‌: "تا بچه‌ات‌ الهه‌ در خانه‌ است‌ من‌ ديگر برنمي‌گردم‌." من‌ هم‌ به‌ سراغ‌ دخترم‌ رفتم‌ و دوباره‌ او را به‌ خانه‌ پدر و مادرم‌ بردم‌، بعد هم‌ مقدمات‌ طلاق‌ را فراهم‌ كردم‌ اما طيبه‌ پس‌ از مدتي‌ با اصرار و خواهش‌ فراوان‌ سعي‌ داشت‌ با من‌ آشتي‌ كند. من‌ هم‌ گفتم‌ به‌ شرطي‌ حاضرم‌ با او زندگي‌ كنم‌ كه‌ در خانه‌ پدر و مادرم‌ بمانيم‌، چون‌ مي‌خواستم‌ مادرم‌ مراقب‌ الهه‌ باشد. طيبه‌ اين‌ شرط‌ را پذيرفت‌ ولي‌ چند روز بعد دوباره‌ قهر كرد و رفت‌. من‌ هم‌ به‌ زندگي‌ در كنار والدينم‌ ادامه‌ دادم‌. مادرم‌ هم‌ هر روز الهه‌ را به‌ مدرسه‌ مي‌برد و او را به‌ خانه‌ برمي‌گرداند.
رضا درباره‌ ناپديدشدن‌ دخترش‌ الهه‌ گفت‌ : "آن‌ روز مادرم‌ طبق‌ معمول‌ الهه‌ را به‌ مدرسه‌ برد و به‌ منزل‌ برگشت‌. حدود نيم‌ساعت‌ بعد، از مدرسه‌ تماس‌ گرفتند و گفتند الهه‌ به‌ مدرسه‌ نيامده‌. بلافاصله‌ به‌ مدرسه‌ رفتم‌ و سرايدار گفت‌ كه‌ الهه‌ در حياط‌ توي‌ صف‌ بود كه‌ نامادري‌اش‌ (طيبه‌) به‌ مدرسه‌ آمد و او را با خودش‌ برد.

*اعترافات‌ طيبه‌
بازپرس‌ هنرمند، قاضي‌ جنايي‌ دادسراي‌ تهران‌ كه‌ به‌ اين‌ پرونده‌ رسيدگي‌ مي‌كرد، طيبه‌ (نامادري‌ الهه‌) را به‌ عنوان‌ مظنون‌ به‌ قتل‌ اين‌ دختربچه‌، احضار كرد و به‌ بازجويي‌ از او پرداخت‌.
اين‌ زن‌ گفت‌: يك‌ سال‌ پيش‌ بود كه‌ با رضا (پدر الهه‌) آشنا شدم‌ و به‌ او علاقه‌ پيدا كردم‌. وقتي‌ از من‌ تقاضاي‌ ازدواج‌ كرد، خانواده‌ام‌ مخالفت‌ كردند چون‌ قبلا رضا زن‌ گرفته‌ بود و يك‌ دختر بچه‌ داشت‌ اما من‌ پافشاري‌ كردم‌ و به‌ عقدش‌ درآمدم‌. پس‌ از چند ماه‌ دخالت‌ هاي‌ خانواده‌ رضا و وجود الهه‌ در زندگي‌مان‌ باعث‌ شد، زندگي‌ مشترك‌مان‌ چهار ماه‌ بيشتر طول‌ نكشد و از هم‌ جدا شويم‌.
اما علاقه‌ شديد من‌ به‌ رضا اجازه‌ نمي‌داد او را فراموش‌ كنم‌. با رضا تماس‌ گرفتم‌ و از او خواهش‌ كردم‌ دوباره‌ اجازه‌ بدهد به‌ خانه‌اش‌ برگردم‌. به‌ او قول‌ دادم‌ با الهه‌ بدرفتاري‌ نكنم‌، او با اين‌ شرط‌ كه‌ در خانه‌ مادرش‌ زندگي‌ كنيم‌، پذيرفت‌ كه‌ دوباره‌ با من‌ ازدواج‌ كند ، هيچ‌ مهريه‌‌اي‌ از رضا نخواستم‌ و دوباره‌ به‌ عقدش‌ درآمدم‌. شوهرم‌ خيلي‌ به‌ الهه‌ توجه‌ مي‌كرد، مرتب‌ جلوي‌ چشمان‌ من‌ او را بغل‌ مي‌كرد و مي‌بوسيد، هر وقت‌ كه‌ الهه‌ مي‌خواست‌ او را به‌ پارك‌ مي‌برد و تمام‌ وقتش‌ را صرف‌ اين‌ دختر مي‌كرد، در اين‌ ميان‌ رضا مرا كاملا فراموش‌ كرده‌ بود، انگار هيچ‌ همسري‌ نداشت‌ و فقط‌ مرا به‌ خانه‌اش‌ آورده‌ بود كه‌ از الهه‌ پرستاري‌ كنم‌. دوباره‌ اختلاف‌ بين‌ ما بالا گرفت‌ و رضا مرا طلاق‌ داد، هنوز 3 ماه‌ بيشتر از جدايي‌مان‌ نگذشته‌ بود كه‌ علاقه‌ فراوانم‌ به‌ رضا باعث‌ شد تا دوباره‌ با او تماس‌ بگيرم‌. خانواده‌ام‌ اطلاع‌ نداشتند كه‌ من‌ با رضا ارتباط‌ دارم‌، مرتب‌ به‌ او زنگ‌ مي‌زدم‌ و خواهش‌ مي‌كردم‌ كه‌ اجازه‌ بدهد دوباره‌ با او زندگي‌ كنم‌، اما رضا مي‌گفت‌: "تو نمي‌تواني‌ مادر خوبي‌ براي‌ الهه‌ باشي‌، من‌ دخترم‌ را دوست‌ دارم‌ و نمي‌توانم‌ شاهد ناراحتي‌ او باشم‌، تو مرتب‌ با او بداخلاقي‌ مي‌كني‌ و دخترم‌ را آزار مي‌دهي‌." رضا حاضر نبود دوباره‌ با من‌ زندگي‌ كند و من‌ هم‌ نمي‌توانستم‌ او را فراموش‌ كنم‌، الهه‌ دختر آرام‌ و مظلومي‌ بود، من‌ دوستش‌ داشتم‌ اما چند ماهي‌ بود كه‌ فكر مي‌كردم‌ او باعث‌ جدايي‌ من‌ و رضاست‌. شوهرم‌ هميشه‌ غرور مرا زير پايش‌ له‌ مي‌كرد، تصميم‌ خودم‌ را گرفته‌ بودم‌، بايد الهه‌ را از سر راه‌ برمي‌داشتم‌، سه‌ روز قبل‌ از حادثه‌ بيلچه‌اي‌ خريدم‌ و به‌ جنگل‌ شيان‌ رفتم‌، آنجا هيچ‌ رفت‌ آمدي‌ نبود، ميان‌ جنگل‌ يك‌ تپه‌ را انتخاب‌ كردم‌، آنجا بهترين‌ مكان‌ براي‌ دفن‌ الهه‌ بود.
براي‌ دفن‌ الهه‌ ، چاله‌ را با وجب‌ اندازه‌ گرفتم‌، 6 وجب‌ طول‌ و 5\1 وجب‌ عرض‌ در نظر گرفتم‌ و اين‌ مساحت‌ از تپه‌ را به‌ عمق‌ 5\1 وجب‌ با بيل‌، خاكبرداري‌ كردم‌.
بايد الهه‌ را از سر راهم‌ برمي‌داشتم‌ تا بتوانم‌ دوباره‌ با رضا ازدواج‌ كنم‌. تصميم‌ گرفته‌ بودم‌ اگر اين‌ بار هم‌ رضا جواب‌ رد به‌ من‌ دهد، الهه‌ را بكشم‌. يك‌ روز قبل‌ از حادثه‌ با رضا تماس‌ گرفتم‌، او دوباره‌ گفت‌ حاضر نيست‌ با من‌ زندگي‌ كند، به‌ او گفتم‌ تلافي‌اش‌ را سرش‌ درمي‌آورم‌. روز حادثه‌ حدود ساعت‌ 11 و نيم‌ بود كه‌ با او تماس‌ گرفتم‌، از او پرسيدم‌ كه‌ كجاست‌، رضا گفت‌: "سركار هستم‌." به‌ بهانه‌ اينكه‌ مي‌خواهم‌ حالش‌ را بپرسم‌، كمي‌ صحبت‌ كردم‌ و بعد گوشي‌ تلفن‌ را گذاشتم‌.محل‌ كار رضا تا مدرسه‌ الهه‌ فاصله‌ زيادي‌ داشت‌. خيالم‌ كه‌ راحت‌ شد، لباس‌هايم‌ را پوشيدم‌، به‌ مادر گفتم‌ وقت‌ دكتر دارم‌ و بعد از خانه‌ خارج‌ شدم‌، ساعت‌ 12 و 10 دقيقه‌ بود كه‌ به‌ مدرسه‌ رسيدم‌، خودم‌ را پشت‌ تير چراغ‌ برق‌ مخفي‌ كردم‌، منتظر ماندم‌ تا مادربزرگ‌ الهه‌ او را به‌ مدرسه‌ بياورد، دختر بچه‌ به‌ داخل‌ مدرسه‌ رفت‌ و آن‌ زن‌ به‌ خانه‌ برگشت‌، به‌ داخل‌ مدرسه‌ رفتم‌ و الهه‌ را با خود بيرون‌آوردم‌.
از قبل‌، 11 قرص‌ ديازپام‌ خريداري‌ كرده‌ بودم‌ ، قرص‌ها را در آب‌ حل‌ كردم‌ و با سرنگ‌ داخل‌ پاكت‌ آبميوه‌ ريختم‌ و به‌ الهه‌ دادم‌ كه‌ بخورد. الهه‌ در حال‌ خوردن‌ آبميوه‌ بود كه‌ يك‌ پيكان‌ استيشن‌ آلبالويي‌ رنگ‌ كرايه‌ كردم‌ و به‌ پاسداران‌ رفتيم‌، الهه‌ آبميوه‌اش‌ را كه‌ خورده‌ بود، خوابش‌ برد، او را بيدار كردم‌ و پياده‌ شديم‌، دوباره‌ سوار يك‌ پيكان‌ سفيد رنگ‌ كه‌ ماشين‌ خطي‌ بود شديم‌ تا به‌ جنگل‌ برسيم‌، الهه‌ كاملا خواب‌ بود كه‌ به‌ جنگل‌ لويزان‌ رسيديم‌ و پياده‌ شديم‌.
الهه‌ نمي‌توانست‌ راه‌ برود، او را بغل‌ كردم‌ و از تپه‌ بالا رفتم‌. وقتي‌ نزديكي‌ گودالي‌ كه‌ از قبل‌ كنده‌ بودم‌ رسيديم‌ الهه‌ بدنش‌ كاملا سرد شده‌ بود. او را كنار گودال‌ گذاشتم‌ و لباس‌هاي‌ مدرسه‌اش‌ را درآوردم‌ كه‌ معلوم‌ نشود از مدرسه‌ دزديده‌ شده‌ است‌.
لباس‌ ها را در كيسه‌يي‌ گذاشتم‌ و بعد الهه‌ را داخل‌ گودال‌ انداختم‌ و رويش‌ را با خاك‌ پوشاندم‌، از تپه‌ كه‌ پايين‌ آمدم‌ لباس‌ها را در داخل‌ سطل‌ زباله‌ انداختم‌ و منتظر ماندم‌ تا ماشين‌ زباله‌ از راه‌ رسيد، لباس‌هاي‌ الهه‌ را در داخل‌ ماشين‌ زباله‌كش‌ انداختم‌ و وقتي‌ خيالم‌ راحت‌شد به‌ خانه‌ مادرم‌ برگشتم‌.
با اعترافات متهم براي او به اتهام قتل عمد كيفرخواست صادر و پرونده براي رسيدگي به شعبه 74 دادگاه كيفري استان تهران فرستاده شد.پاييز سال گذشته جلسه محاكمه طيبه برگزار شد و در آن اولياي دم و نماينده دادستان تقاضاي قصاص كردند.
همچنين تعدادي از شاهدان با حضور در جايگاه مدعي شدند، طيبه را روز جنايت در مدرسه ديده اند.
در اين جلسه طيبه منكر قتل شد و گفت:من اظهارات شهود را قبول ندارم، چون روز واقعه به مطب پزشكى در خيابان تجريش رفته بودم و دو يا سه روز قبل از اين ماجرا الهه را ديده بودم كه با پدرش براى خريدن لباس بيرون رفته بوديم."
طيبه ادامه داد: من 24 سال سن دارم و زمان وقوع اين حادثه فقط صيغه رضا بودم ولى در خانه پدرم زندگى مى كردم. من و رضا تنها يك سال زندگى مشترك داشتيم و پس از اين، من با آنها زندگى نمى كردم اما هميشه دلتنگ الهه و رضا بودم و هيچ كدورتى از رضا و الهه نداشتم. مادر و برادر رضا مرا خيلى آزار و اذيت كردند و حتى يك بار مرا از خانه شان بيرون كردند تا جايى كه من قصد گوشمالى برادر رضا را داشتم و به خاطر همين به برادرم گفتم كسى را اجير كند تا او را كتك بزند اما برادرم با من مخالفت كرد و من هم خيلى زود از تصميمم صرف نظر كردم ولى هيچ وقت در فكر حذف فيزيكى هيچ كدام از اعضاى خانواده رضا نبودم."
قاضى منصور ياورزاده (رئيس وقت دادگاه) از طيبه سئوال كرد، آيا اين مسئله كه شما پس از مخالفت برادرتان، شخصاً توان ضربه زدن به رضا يا يكى از بستگان او را نداشتيد باعث اين نشد كه به الهه صدمه بزنيد؟ و طيبه پاسخ داد من هيچ كارى انجام ندادم و حتى قدرت انجامش را هم نداشتم.
طيبه سپس در برابر سئوال قاضى دادگاه مبنى بر اينكه چرا به قتل اعتراف كرديد؟ اظهار داشت: "در بازجويى ها، تحت فشار بازجويى اعتراف دروغ كردم. روز واقعه چند بار طبق عادت به رضا زنگ زدم و قصد اين را داشتم كه به او بگويم مى خواهم به دكتر بروم وگرنه از اينكه او در محل كارش هست، مطمئن بودم."
قاضى در ادامه ضمن تكرار ادعاهاى قبلى طيبه اظهار داشت: "با توجه به اينكه تمامى اين ادعاها به خط خود شما است و در بازسازى صحنه شما به دقت مسائل را بازسازى كرديد، چه دفاعى داريد؟ "كه طيبه پاسخ داد هيچ كدام از اتهامات را قبول ندارم، من اگر قصد كشتن الهه را داشتم، حداقل سر و وضع و آرايش ظاهرى خود را تغيير مى دادم تا شناخته نشوم و يا در محل ديگرى اين كار را انجام مى دادم، نه در مدرسه و جلوى چشم شاهدان كه مرا ديده بودند و تمام صحبت هايى كه در مراحل بازجويى كردم را به دروغ نوشتم.
پس از پايان محاكمه اين زن ، وي مجرم شناخته و به قصاص محكوم شد.
در ادامه 2 وكيل طيبه كه معتقدند، پرونده نواقص بسياري دارد و وجود برخي مدارك در پرونده نشان مي‏دهد كه طيبه، دختر 9 ساله را به قتل نرسانده است به حكم صادره اعتراض كردند.
با اعتراض وكلاي طيبه و ارسال پرونده به ديوان عالي كشور، قضات ديوان به خاطر نقص تحقيقات حكم اعدام را نقض و براي رسيدگي به دادگاه فرستادند.
صبح امروز دومين جلسه رسيدگي به اين پرونده به رياست قاضي قاسم كوه كمره اي و حضور چهار قاضي مستشار برگزار شد كه در ابتداي جلسه پدر الهه با حضور در جايگاه گفت: من همان شكايت قبلي خودم را دارم.طيبه بايد قصاص شود.دو سال از اين ماجرا مي گذرد ولي او هنوز مجازات نشده است.
قاضي: شما بر چه اساسي طيبه را به عنوان قاتل دخترتان معرفي مي كنيد؟
پدر الهه: مسوولان مدرسه و چند شاهد روز حادثه الهه را ديده اند.
در ادامه مادر الهه نيز براي قاتل دخترش تقاضاي قصاص كرد.
قاضي كوه كمره اي سپس از طيبه خواست كه به دفاع از خود بپردازد كه او با تكرار ادعاهاي خود در جلسه قبل گفت: من الهه را نكشتم. اظهارات شاهدان را نيز قبول ندارم. ماموران در ابتدا عكس مرا به شاهدان نشان دادند كه عكسم با چهره ام تفاوت زيادي دارد.
متهم به قتل در ادامه درباره اعترافات قبلي خود گفت: من در تحقيقات تحت فشار بازجويي به قتل اعتراف كردم.
قاضي:شما قبل از اعلام نظريه پزشكي قانوني به زنده به گور كردن الهه اعتراف كرده بوديد. پس از ماجرا مطلع بوديد؟
طيبه: ممكن است بازپرسان اين را قبلا پيش بيني كرده بودند و من نيز تحت فشار آن را تاييد كرده باشم.
با دفاعيات طيبه وكيل مدافعان او با اشاره به نقص تحقيقات به دفاع از طيبه پرداختند.
با تكميل تحقيقات قضات دادگاه براي صدور حكم وارد شور شدند.
انتهاي پيام/ز

HOME