كليه‌ مي‌فروشم‌ غذا مي‌ خواهم‌ :روزانه‌ ده‌ها نفر از جوانان‌ مجبور به‌ فروش‌ كليه‌ مي‌شوند.

طيبه‌ طاهري‌
سالهاست‌ كه‌ آجرهاي‌ ديوار انجمن‌ حمايت‌ از بيماران‌ كليوي‌، برگ‌ غمنامه‌هاي‌ زندگي‌ افرادي‌ است‌ كه‌ در كوچه‌ پس‌ كوچه‌هاي‌ زندگي‌ به‌ بن‌بست‌ خورده‌اند و مضطرب‌ و ناگزير، شاه‌كليد درهاي‌ بسته‌ خويش‌ را فروش‌ عضوي‌ از اعضاي‌ بدن‌ خود مي‌دانند.
شايد شما هم‌ بارها از كنار اينها گذشته‌، اما هرگز نجواي‌ دل‌ پردردشان‌ را نشنيده‌ باشيد.
در اين‌ بن‌بستها، زندگي‌ راحت‌ معامله‌ مي‌شود و صداهاي‌ خاموش‌ خط‌ نوشته‌ها در كوچه‌ پس‌ كوچه‌ها گوياي‌ اين‌ مطلب‌ است‌ كه‌ در اين‌ وانفسا ارزش‌ پول‌ بيش‌ از جان‌ آدميزاد است‌!
جواني‌ 30 ساله‌ كه‌ براي‌ فروش‌ كليه‌اش‌ به‌ انجمن‌ حمايت‌ از بيماران‌ كليوي‌ آمده‌ بود، مي‌گفت‌: حدود يك‌ ماه‌ است‌ كه‌ صاحبخانه‌ مرا از خانه‌ بيرون‌ كرده‌ است‌ و كارم‌ را از دست‌ داده‌ام‌. اسباب‌ خانه‌ام‌ در حياط‌ خانه‌ يكي‌ از اقوام‌ است‌ و زن‌ و بچه‌هايم‌ خانه‌ يكي‌ ديگر از آشنايان‌ و خودم‌ دو روز است‌ كه‌ در پارك‌ مي‌خوابم‌. وي‌ روزگار سختش‌ را اين‌ گونه‌ توصيف‌ مي‌كرد: امروز دو روز است‌ كه‌ براي‌ فروش‌ كليه‌ام‌ به‌ انجمن‌ مراجعه‌ كرده‌ام‌. خوشبختانه‌ يك‌ گيرنده‌ برايم‌ پيدا شده‌ وقرار است‌ 2 ميليون‌ و 500 هزار تومان‌ به‌ من‌ بدهد. يك‌ ميليون‌ هم‌ هديه‌ دولت‌ است‌، شايد بتوانم‌ با اين‌ پول‌ يك‌ سرپناهي‌ براي‌ زن‌ و فرزندانم‌ پيدا كنم‌.
وقتي‌ گيرنده‌ مي‌آيد گويا بهترين‌ خبر زندگيش‌ را به‌ او داده‌اند.
به‌ گفته‌ مسوول‌ پيوند انجمن‌ حمايت‌ از بيماران‌ كليوي‌، روزانه‌ ده‌ها نفر از جوانان‌ به‌ انجمن‌ مراجعه‌ مي‌كنند كه‌ اكثر آنها به‌ علت‌ نياز مالي‌ مجبور به‌ فروش‌ كليه‌ مي‌شوند.
در سالن‌ انتظار انجمن‌، جواني‌ 23 ساله‌ براي‌ فروش‌ كليه‌ خود مراجعه‌ كرده‌ بود. او كه‌ داراي‌ ليسانس‌ معماري‌ و بيكار بود، علت‌ فروش‌ كليه‌اش‌ را بستري‌ مادر در بيمارستان‌ و بيكاري‌ پدرش‌ عنوان‌ كرده‌ و مي‌گويد: نياز فوري‌ به‌ پول‌ داريم‌ و بايد هرچه‌ سريعتر اين‌ پول‌ تهيه‌ شود.
وقتي‌ متوجه‌ شد كه‌ براي‌ فروش‌ كليه‌ بايد رضايت‌نامه‌ از پدرش‌ داشته‌ باشد، بشدت‌ نگران‌ شد. گويا با شنيدن‌ اين‌ جمله‌ تمام‌ برنامه‌هايش‌ نقش‌ بر آب‌ شده‌ بود.
جعفر ر 23 ساله‌ و داراي‌ شغل‌ آزاد هم‌ دومين‌ مراجعه‌كننده‌يي‌ بود كه‌ در آن‌ چند دقيقه‌ به‌ مسوول‌ پيوند انجمن‌ مراجعه‌ كرد.
جعفر، به‌ علت‌ ناتواني‌ جسمي‌، كارش‌ را از دست‌ داده‌ و صاحبخانه‌ او را به‌ دليل‌ ندادن‌ كرايه‌ خانه‌ جواب‌ كرده‌ بود.
تعريف‌ مي‌كند كه‌ دو ماه‌ است‌ كليه‌ آزمايشات‌ را انجام‌ داده‌، ولي‌ هنوز گيرنده‌ام‌ مشخا نشده‌ است‌. اين‌ رفت‌ و آمدها براي‌ من‌ مشكل‌ بزرگي‌ شده‌ است‌. اگر نتوانم‌ تا آخر ماه‌ خانه‌ ديگري‌ اجاره‌ كنم‌، بايد در خيابان‌ چادر بزنم‌.
به‌ اتاق‌ مدير اجرايي‌ انجمن‌ حمايت‌ از بيماران‌ كليوي‌ سري‌ مي‌زنم‌. بسياري‌ از افرادي‌ كه‌ براي‌ فروش‌ كليه‌ خود به‌ انجمن‌ مراجعه‌ مي‌كنند، بايد براي‌ مشاوره‌ به‌ اين‌ اتاق‌ هم‌ بروند. مردي‌ حدودا 45 ساله‌ يكي‌ از مراجعان‌ اين‌ اتاق‌ است‌. مي‌گويد: من‌ در زندگي‌ام‌ همه‌ چيز داشتم‌، ولي‌ روزگار مرا به‌ اينجا كشاند. حالا چند ماهي‌ است‌ صاحبخانه‌ مرا جواب‌ كرده‌ و مشكلات‌ عديده‌يي‌ دارم‌. آمده‌ام‌ كليه‌ام‌ را بفروشم‌ و توسط‌ يك‌ خير اين‌ پول‌ را به‌ زن‌ و فرزندانم‌ برسانم‌. وقتي‌ مسوول‌ پذيرش‌ پيوند به‌ او مي‌گويد كه‌ شما از نظر سني‌ نمي‌توانيد كليه‌ اهدا كنيد، اميدش‌ را بار ديگر از دست‌ مي‌دهد و با لحني‌ محزون‌ بيان‌ مي‌كند: فرزندانم‌ غذايي‌ مي‌خواهند كه‌ سيرشان‌ كند. پولي‌ كه‌ با آن‌ به‌ مدرسه‌ بروند، اگر نتوانم‌ پول‌ براي‌ آنها تهيه‌ كنم‌ مجبورم‌ كه‌ دست‌ به‌ اقدام‌ ديگري‌ بزنم‌. شايد ...

:اعتماد

6 بهمن 1384   

HOME