کارنامه دولت مهرورزی. گفتگوی شهروند با سعيد حبيبی فعال دانشجويی


-مهرورزى آقايان يعنى دستگيرى اسانلو و دوستانش، يعنى ادامه زندان گنجى ، سلطانى ، زرافشان و زندانيان سياسى ديگر در اوين ، رجائى شهر و ...

-عملکرد ايشان در عزل و نصب ها ضربه مهلکى به اقتصاد بشدت بيمار ايران وارد کرد

-ايشان بدون مشورت کارى نميکند. خودش هم حکومت نميکند، ايشان نماينده حاکميت است . اگر حرفى ميزند موضع نظام است


خسرو شميرانى
Shemiranie@yahoo.com

شهروند در هفته هاى پايانى سال ميلادى گذشته اولين بخش از سلسله گفت وگو هايى را منتشر کرد که بررسى کارنامه دولت آقاى محمود احمدى نژاد از ديدگاه فعالان سياسى و اجتماعى ايران را هدف خود قرار داده اند. در اولين قسمت اين بررسي، دکتر محمد ملکى اولين رئيس دانشگاه تهران پس از انقلاب 1357 ، ابراز نظر کرد که دولت آقاى احمدى نژاد به عدالت اجتماعى اعتقادى ندارد و پروژه چاه جمکران و اختصاص بودجه براى آن "دکانى است که آخوندها درست کرده اند" او همچنين گفت: "براى فريب مردم بايد پروژه‌هايى مانند جمكران را ساخت تا مردمِ مأيوس از همه جا و همه كس دردهاى خود را بنويسند و در چاهى بيافكنند"
در اين شماره با سعيد حبيبى دبير مستعفى دفتر تحکيم وحدت صحبت کرديم.
خ - ش

آقاى حبيبى کارنامه اقتصادى نيم سال اول حکومت دولت "عدالت خواه" آقاى احمدى نژاد را چگونه ارزيابى ميکنيد؟
ــ من چندان با اطلاق کلمه دولت که يک ترم سياسى با معناى مشخص است ، بر گروهى که آقاى احمدى نژاد به دور خود جمع کرده موافق نيستم ، بهتر است از کلمه هيات که البته مفهوم مشخصى هم در عرف ايران دارد استفاده کنيم. به هر تقدير پس از گذشت بيش ازپنج ماه ميتوان به نکاتى از عملکرد اين هيات اشاره کرد.
بعد اقتصادى چنانکه مستحضريد وضعيت اسفبار است . شروع کار هيات با رکود و سقوط شديد معاملات و شاخصهاى بازار سرمايه و بورس همراه بود . علت آن هم جو شديد بى اعتمادى به سياست هاى کلان اقتصادى و آينده تاريک اقتصاد بوده است. نوع صحبت هائى که در جريان مبارزات انتخاباتى در مورد بورس و اصولا سياست هاى اقتصادى از جانب تيم آقاى احمدى نژاد مطرح شده بود و عملکرد ايشان در عزل و نصب ها مثلا در مورد روساى بانک ها و ... ضربه مهلکى به اقتصاد به شدت بيمار ايران وارد کرد. نتيجه هم فرار سرمايه ها و انتقال آن ها به کشورهاى جنوبى خليج فارس و رکود شديد در صنايع بزرگ بود . آمار فرار سرمايه و رکود سنگين صنايعى چون تاسيسات عسلويه و مانند آن در جرايد موجود و قابل استناد است. از سوى ديگر تورم مهار نشده فشار زيادى بر اقشار محروم جامعه وارد کرده است ، هيچ اثرى هم از نفت در سفره هاى مردم ديده نشده ــ بگذريم از اين که اصولا اين شعار يکى از بدترين و مناقشه انگيز ترين شعارهاى احمدى نژاد بوده است. البته با توجه به فقدان افراد تحصيلکرده و مجرب در تيم اقتصادى ايشان و فقدان برنامه علمى و مدون اقتصادى ، اين مسئله دور از انتظار نبود. واقعا از يک چهره امنيتى در راس سازمان مديريت و برنامه ريزى چه انتظارى ميتوان داشت . سياست احمدى نژاد سياستى کاملا سلبى و شعارى بود . احمدى نژاد بحث مشخصى در مورد چگونگى سامان دادن به اقتصاد نداشت تنها به چند شعار از جمله مبارزه با مفاسد اقتصادى ، مبارزه با فقر ، جلوگيرى از رانت خوارى و از اين قبيل اکتفا کرد. طبيعى است که با شعار شايد بتوان دستاورد مختصر سياسى آنهم براى کوتاه مدت داشت اما انتظار دستاورد اقتصادى بى مورد خواهد بود. نکته ديگرى که به اين رکود اقتصادى دامن زد و روند خروج سرمايه را تسريع بخشيد ، ماجراجوئى در عرصه سياست خارجى بود که اثرات بسيار منفى آن به سرعت خود را نشان داد و احتمالا در آينده نيز بيشتر خواهد گرديد، تهديد به ارجاع پرونده ايران به سازمان امنيت که البته تهديدى جدى است کفايت ميکند تا ريسک سرمايه گذارى را به شدت بالا برده و وضع را از اين که هست اسفبارتر کند.

در بعد اجتماعى آيا دولت توانسته است به نارسايى هاى موجود همچون اعتياد، تن فروشي، فروش دختران و زنان در کشورهاى همسايه، کار کودکان و تجارت جنسى با آنها و ...، سامان بهترى بدهد؟ با توجه به اين که اطرافيان آقاى احمدى نژاد بيش از هر کس ديگرى بر وجود آن ها صحه ميگذارند.
ــ در بعد اجتماعى نيز چنين است . بى برنامگى در تمام سطوح و بخصوص در برخورد با مسائل و معضلات اجتماعى کاملا مشهود است . پيش فرض ارائه برنامه ، درک نسبتا صحيح از معضلات است که متاسفانه هيچ نشانه اى از چنين شناختى مشاهده نميشود. هر چه هست صرفا شعار محرومان و مستضعفان است . اين هيات با شعار مردم سر کار آمد ، اما نکته در اينجاست که ضعف تا به آن حد بود که وزير رفاه به دليل عدم آشنائى با موضوع وزارتش با مخالفت جدى مجلس محافظه کار روبرو شد . هيچ تحول مثبت در وضعيت معيشت اقشار محروم جامعه مشاهده نشده است . وضعيت کودکان کار و خيابان بسيار بسيار نگران کننده است ، در همين پايتخت معضلات اجتماعى چون فحشا و اعتياد بيداد ميکند ، حل اين معضلات پيشکش، حتى يک برنامه مختصر هم در جهت کاهش آن ارائه نشده است . از تفکر هياتى آقايان نهايت چيزى که در مى آيد تبليغ براى کميته امداد و سياست هاى صدقه ای است . آقايان تصور ميکنند صرف صدقه و ترغيب به دفع بلا از اين طريق، براى حل چنين معضلات پيچيده اى کفايت ميکند . به عنوان مثال دقت در نوع نگاه وزير آموزش و پرورش که تاثير مستقيمى در اين امر دارد ، بسيار گوياست.

ايران تقريبا همه ساله در سازمان ملل به دليل نقض حقوق بشر محکوم ميشود. به هنگام انتخابات رياست جمهورى اعتصاب غذاى وسيع زندانيان سياسى را داشتيم که بر پايان نقض حقوق شان تاکيد داشتند. آيا بهبودى در اين رابطه را شاهد هستيد؟
ــ در بعد حقوق بشر نيز متاسفانه اوضاع بهتر نشده است. علاوه بر وجود زندانيان سياسى که بايد مايه شرم هر سيستم سياسى باشد، بخش بزرگى از مصاديق نقض حقوق بشر به همان مسائل اجتماعى بر ميگردد . تصور ميکنم اگر کودکى به دليل شرايط اجتماعى نتواند از آموزش بهره مند شود ، اگر نتواند از سلامت بهره مند شود و اگر نتواند از تفريح و استراحت بهره مند شود اين بزرگترين نقض حقوق بشر است . اگر نوجوان 17 ساله که مطابق پيمان نامه حقوق کودک که تصريح دارد افراد زير 18 سال را شامل ميشود ، در بند اشرار نگهدارى شود و مورد تعرض و تجاوز قرار گيرد و فوت کند، چنان که در اخبار هم آمده بود ، اين نقض حقوق بشر است. اگر زنى به خاطر مشکلات اقتصادي، معضلات اجتماعى و گسترش خرافات و سنت هاى مردسالار نتواند از شرايط مطلوب و عادلانه براى زندگى شرافتمندانه بهره مند شود اين نقض حقوق بشر است. اتفاقا عليرغم کمبود اطلاع رسانى در اين زمينه ها، گستردگى و شيوع اين نوع نقض حقوق بشر بسيار بيشتر و ناراحت کننده تر است. موارد بسيار ديگرى از اين نوع وجود دارد که متاسفانه به دليل رويکرد بسيار سياسى به حقوق بشر کاملا مغفول مانده است. در مورد حقوق سياسى و اجتماعى نيز که مسئله بسيار روشن است، قطعنامه هاى مکرر در مورد نقض حقوق بشر مويد اين مطلب است که نه تنها وضعيت زندانيان و فعالان سياسى بهتر نشده که بسيار بدتر شده است . احکام سنگينى که براى دانشجويان صادر شده ، محدوديت هاى زيادى که بر فعاليت مستقل آنان اعمال شده فارغ از توضيح است.


هنگام انتخاب وزرا توسط آقاى احمدى نژاد بحث وسيعى درباره انتخاب يک وزير زن مطرح شد، اما از زنان در کابينه خبرى نيست. در سطح جامعه نيز درست در حول و حوش انتخابات تظاهرات بزرگ زنان را به خاطر مى آوريم که به نقض حقوق خود اعتراض داشتند....
ــ در مورد خاص زنان نيز به نظرم يکى از بزرگترين معضلات زنان جامعه تفکر مردسالار است . تفکرى که متاسفانه از سوى سنت ما نيز تقويت ميشود. ايدئولوژى خاص احمدى نژاد و طبقه اى از حاکمان که او نمايندگيشان را ميکند به تضعيف بيشتر حقوق زنان خواهد انجاميد. در اين ايدئولوژى توهين و تحقير زنان تئوريزه و سيستماتيک شده است. در اين نگاه زن ضعيفه اى بيش نيست که مرد قيم او و صاحب اختيار اوست. موارد متعدد قانونى نيز که قصد ورود به آن را ندارم اين امر را دامن ميزند. البته عرف ما هم متاسفانه مردسالارى را تقويت ميکند. مى توانم مثال بزنم، يکى از اولين بخشنامه هاى وزير ارشاد که قاعدتا بايد به اصلاح فرهنگ جامعه بپردازد، جلوگيرى از حضور زنان در وزارتخانه بعد از ساعت 6 به منظور "حفظ کانون گرم خانواده" بود. در بطن اين نوع بخشنامه ها مخالفت با فعاليت اجتماعى زنان نهفته است. يا در مورد دانشگاه ها و مراکز دولتى ميتوان به اعمال فشار در جهت تثبيت نوع خاصى از پوشش اشاره کرد. اين نوع سختگيرى ها توهين آشکار به زنان و حقوق اجتماعى آنان است . البته دوباره تاکيد ميکنم که معضلات زنان جامعه بسيار گسترده تر از آن است که من بدانم يا بتوانم بيان کنم ، اگر شما پاى صحبت فعالان جنبش زنان بنشينيد شايد بتوانيد تصويرى از آنچه زير پوست شهر در جريان است بيابيد.
اين ها همه معضلاتى است که نه تنها کمتر نشده بلکه روز به روز به دليل عدم درک درست و به تبع آن فقدان برنامه و اراده در جهت حل آن ها ، بيشتر ميشود.

آقاى احمدى نژاد بياناتى داشته است مبنى بر لزوم حذف يک کشور از روى کره زمين، و يا درباره احاطه شدن توسط يک هاله نور هنگام حضور در سازمان ملل. اين گونه اظهارات در ابعاد مختلف واکنش هاى شديدى را برانگيخت. تا چه حد اين سخنان در راستاى منافع ملى ايران است؟
ــ ببينيد اين جا يک مسئله مهم مطرح است و آن هم مسئله اى ست به نام عقلانيت . شما وقتى ميتوانيد از منافع سخن بگوئيد که عقلانيت حداقلى وجود داشته باشد تا نفع و ضرر را بر اساس آن بسنجيد . جائى که عقلانيت در محاق است خيلى نبايد به دنبال نفع و ضرر بود . در مورد منافع ملى نيز چنين است . بايد عقلانيتى حاکم باشد تا بتوان امرى را در جهت و راستاى منافع ملى دانست . يکى از بزرگترين دشمنان عقلانيت خرافات است . وقتى خرافه آنقدر عيان ميشود که کسى بخود اجازه ميدهد که نه تنها هاله نورى بر گرد خود ببيند، که پيش يک عالم مذهبى هم ذکرى از آن برد، ديگر چه انتظارى هست ؟ براى آقايان منافع ملى مطرح نيست ، مصلحت نظام اصل است و البته اين چنان مصلحتى است که هر حقيقتى را برايش ميتوان به مسلخ برد . اما در مورد محو يک کشور آن هم در شرايطى که انگشت اتهام جامعه جهانى به دليل مسائل هسته اى به سوى حاکميت ايران است مسئله کاملا روشن و منافات اکيدش با منافع ملى کاملا واضح است. البته ذکر يک نکته ضرورى است اين که، شخصا اسرائيل را حکومتى غاصب و صهيونيسم را يک ايدئولوژى بنيادگرا و غير انسانى ميدانم و دفاع از حقوق و منافع مردم فلسطين و مخصوصا آوارگان فلسطينى را وظيفه خودم ميدانم. آوارگانى که در نقاط مختلف جهان در آرزوى بازگشت به وطنشان هستند و حتى ملل متحد هم وجود آنها را به رسميت شناخته و در کشورهاى مختلف مثل سوريه و ... کمپهاى آن ها را از طريق
UNRWA اداره ميکند . بنابراين در قدم اول حقوق همه ملت فلسطين بايد به رسميت شناخته شود. اما بحث در اين جاست که آقايان نه اعتقادى و نه اراده اى به حل معقول و دموکراتيک اين قضيه ندارند . مسئله فلسطين برايشان بيشتر يک مقوله تبليغى است و ملت فلسطين صرفا ابزارى که به وسيله آن مقاصد خود را پيش برند . به اين مسئله همان مسئله عدم عقلانيت را هم بيافزائيد . نتيجه آن ميشود که مردم ايران هم بيشترين فشارها را به دليل حمايت از فلسطين تحمل ميکنند ، هم به دليل اين فشارها تصورشان از عمق فاجعه فلسطين کاملا غير واقعى ميشود و هم ملت فلسطين از اين مسئله بى خبر ميماند . در هر صورت مشى آقايان نه تنها به احقاق حقوق ملت فلسطين نخواهد انجاميد، بلکه صرفا باعث ارائه چهره اى غير معقول و خشونت طلب از ايران براى جامعه جهانى خواهد شد، فشارهاى سياسى را بيشتر خواهد کرد و مظلوميت ملت فلسطين را از ديد ايرانيان پوشيده نگاه خواهد داشت . بايد بپذيريم که اولى تر از هرکس براى دفاع از حقوق فلسطين، خود فلسطينيان هستند و ما بايد خواست آنها را پيگيرى کنيم ، خواستى که با تکريمى که از مرحوم ياسر عرفات کردند کاملا آشکار است. چون بحث به اينجا کشيد بد نيست به مسئله ديگرى که آنهم با اعتقادم به نامشروع بودن اسرائيل مرتبط است، اشاره کنم. اين برخورد غير معقول آقايان متاسفانه تاثيرات مخرب ديگرى نيز بر جاى گذاشته ، همانطور که واقعيت مسئله فلسطين را تحت الشعاع قرار داده. يکى از اين تاثيرات مخرب دامن زدن به انتظار منجى خارجى داشتن، در بخشهاى اندکى از جامعه و اپوزيسيون است . به عنوان يک دانشجوى ايرانى به صراحت ميگويم که توسل به خارج و خارجى سم مهلک آزادى و دموکراسى است. من مرزبندى مشخص با کسانى دارم که دل در گرو حمايت مالى يا معنوى قدرتهائى دارند که خود متهم به نقض حقوق بشر و استثمار جهان سوم هستند. به شدت معتقدم نه تنها دموکراسى با زور و جنگ قابل تحقق نيست، بلکه با کمک نهادهاى وابسته به محافظه کاران جديد و امثال آنان هم قابل دستيابى نيست . لذا بد نيست با صراحت بگويم گروههائى چون سلطنت طلبان که مراتب وابستگى شان اظهرمن الشمس است و مردم ايران يک بار آن ها را ازا يران رانده اند و فرقه هائى مثل فرقه ضد مردمى رجوى که گذشته از آن فاجعه اى که در ايران البته با همکارى ماشين سرکوب حکومت، به بار آوردند در اوج جنگ نيز همکارى با صدام را برگزيدند و امروز نيز به هم آغوشى با امريکا مبتهجند و البته مورد نفرت ايرانيان هم هستند ، به هيچ وجه پايگاهى در ميان مردم ندارند.

اختصاص بودجه هاى کلان به "پروژه" هايى همچون چاه جمکران را تا چه حد در راستاى شعارهاى عدالتخواهانه دولت مى بينيد؟
ــ تصورى که آقايان از عدالت دارند ، تصورى عوامانه و خام است . فکر ميکنند عدالت روضه اى ست که مى توان سر هر منبرى خواند و گريه حضار را گرفت. استقرار عدالت در گرو محو بنيادين علت فقر و تبعيض است . اگر کسى تحليل مشخصى از ريشه هاى بى عدالتى نداشته باشد، نه 5 ماه که 5 قرن هم بگذرد نمى تواند آن را محقق کند . بگذريم از اينکه اين مقوله چنان پيچيده است که نمونه نابى هم در طول تاريخ نميتوان ارائه کرد که دوام آورده باشد . وقتى اين شناخت وجود نداشته باشد کسى که صحبت از عدالتخواهى مى کند ، نه مى داند که چه مى گويد و نه مى داند که چه مى خواهد ، نهايت آن چه را نمى خواهد مى گويد. نتيجه آن هم چيزى جز عوامفريبى نخواهد بود . الان جاى بحث تحليلى و تفصيلى در اين رابطه نيست، ولى چيزى که عيان است اين است که با کميته امداد و موتلفه و امثالهم و در يک کلام با سرمايه دارى نيم بند تجارى و صنعتى حاکم تحقق عدالت محال است ، مخصوصا که خرافه هم چاشنى آن باشد. تا زمانى که کارگران و زحمتکشان ما درچنگال يک نظام اقتصادى ناعادلانه گرفتارند و حتى از تشکيل يک سنديکاى مستقل محرومند، تا زمانى که فرهنگيان ما که بايد نسل آينده ايران را تربيت کنند به نان شب محتاجند، تا زمانى که آموزش و پرورش ما طبقاتى است و قدرت مالى حرف اول را در کيفيت آموزش ميزند، صحبت از عدالت شوخى است. از طرف ديگر هزينه کردن بودجه دولت براى نهادهائى که در بهترين حالت و به فرض داشتن اساس محکم و قابل دفاع ، بايد از طريق وجوهات شرعيه اداره شوند در تنافر آشکار با شعارهاى عدالتخواهانه است. اگر چنين چاهى حقيقت داشته باشد که بايد مراجع به عمارت آن اقدام کنند و اگر هم مبنا ندارد که نبايد سکوت کنند. در هر دوحالت دولت حق ندارد بودجه دولتى را صرف چنين مسائل، يا صرف اطعام زائران و کمک به هيات ها و اين قبيل چيزها کند . البته در اين زمينه و موارد مشابه آن از جمله ميثاق نامه کذائى و راه ولايت و ... مطالب زيادى هست که ترجيح مى دهم به دليل محدوديت هاى داخلى وارد نشوم.


شعار "مهرورزى" که از شعارهاى اصلى انتخابات بود تا چه حد محقق شده است؟ آيا شما به عنوان يک فعال دانشجويى شاهد اين "مهرورزى" در جامعه هستيد؟
ــ اين مهرورزى هم لقلقه زبان است. آقايان شنيده اند بايد شعارى انتخاباتى داشت اما چگونگى اش را نمى دانند. زمانى براى جلب چند راى از اين حرف ها زدند اما بعد شوخى شوخى جدى شد و کار به جائى رسيد که از سازمان ملل گرفته تا دور افتاده ترين نقاط اين لفظ تکرار شد. مهرورزى آقايان را در برخورد با کارگران مى توان شناخت که موسسين يک سنديکاى مستقل کارگرى را زندانى مى کنند، مهرورزى را در صدور احکام سنگين قضائى و کميته هاى انضباطى مى توان به عيان ديد. مهرورزى را در برخورد با معضلات اجتماعى ميتوان شناخت. مهرورزى آقايان يعنى دستگيرى اسانلو و دوستانش، يعنى ادامه زندان گنجي، سلطاني، زرافشان و زندانيان سياسى ديگر در اوين، رجائى شهر و .... البته اين را هم بگويم که همه اينها مهرورزى است اما از نوع نظامى امنيتى. نکته ديگراينکه نگارش و تلفظ بعضى کلمات در طول زمان تغيير مى کند، اين کلمه در اصل با قاف مفتوح نوشته ميشده ، قهرورزى ، بعدا در طول ربع قرن قاف به ميم و فتحه به کسره تبديل شده.

تاکيد بر استقلال راى در تصميم گيرى هاى مربوط به مساله اتمى يکى از شعارهاى پر صداى رئيس جمهورى بود. آيا روند پيش رو حکايت از استقلال عمل ايران دارد؟ برخى ميگويند متن سخنرانى هاى آقاى احمدى نژاد ميتوانستند در کاخ سفيد و يا در زير زمين هاى "ام. آى. سيکس" نوشته شده باشند.
ــ استقلال و عقلانيت بايد توام باشد. قواعد حاکم بر روابط بين الملل نيز مشخص است. اين که مى گويم هياتى اداره کردن، يعنى همين که چيزى مى گويند که گريه مردم دربيايد و اين گريه را ارتباط داد به راى مردم. استقلال آقايان را هم ديده ايم . اين همان قصه است که بعضى ها مى گويند ما زير بار زوز نميرويم مگر آن که پر زور باشد. مى گويند مستقليم ولى آخر هم سر حرفشان نمى ايستند. چه بهتر که از ابتدا فکر کنند بعد شعار دهند. در مورد سرويس هاى جاسوسى چيزى نمى دانم ، من در امور امنيتى و ضد جاسوسى تبحر ندارم. فقط مى دانم شعارهاى جهانى دادن ، روضه خواندن در مراسم مذهبى ، يا سخنرانى در جمع مريدان نيست. البته ناگفته نماند به يک معنا اين شعارها حکايت از استقلال عمل دارد. البته استقلال از تامل و تفکر. به جد مى گويم قبل از اعتماد سازى در عرصه جهانى دنبال اين مسائل رفتن خطاى محض است .

آيا با اين تفاصيل فکر ميکنيد آقاى احمدی نژاد چهار سال تمام بر ايران حکومت خواهد کرد؟
ــ ايشان بدون مشورت کارى نمى کند. خودش هم حکومت نمى کند، ايشان نماينده حاکميت است . اگر حرفى مى زند موضع نظام است. البته بين نظام و مردم شکاف عميقى وجود دارد. حکومت احمدى نژاد با نظام گره خورده . حذف او هم براى نظام شکست بزرگى است، مخصوصا با کارهائى که روز تنفيذ انجام داد. اگر قرار بود چنين عمل نکند بايد در همان قدم اول جلويش را مى گرفتند. من خيلى اهل پيش بينى نيستم و در مورد 4 سال هم پيش بينى نميکنم. تحليل گران حرفه اى سياسى بايد در اين مورد نظر دهند. فقط اين را مى دانم که در شرايط فعلى آن که قدرت در دست اوست پشت سر احمدى نژاد آمده و از اين منظر شرايطى فراهم شده که مردم مى توانند قضاوت واقع بينانه اى ازاوضاع کشور داشته باشند و نهايتا نيز خود مردم تصميم گيرند. که صلاح مملکت خويش مردمان دانند.

آقاى سعيد حبيبى از اين که وقت خود را به ما داديد سپاسگزاريم.

گفت و گو: در تاريخ 26 دسامبر2005

شهروند - شماره
۱۰۴۷- ۶ ژانويه ۲۰۰۶ - جمعه ۱۶ دی ۱۳۸۴

 

HOME