گزارش از ضرب و شتم جوانان

 

برخي از چیزها انقدر در جامعه تكرار ميشوند  كه چشم به ديدن انها و گوش به شنيدنشان عادت مي كند. انقدر استمرار مي يا بند وانچنان محق پنداشته مي شوند كه كم كم طبيعي و حتي ضروري جلوه ميكنند.

 ايجاد مزاحمت،ارعاب،بازداشت و ضرب وشتم  جوانان و مردم عادي،توسط افراد لباس شخصي،به عنوان ماموران پايگاه بسيج فلان ناحيه ،ضابط قوه ي قضاييه ، امران به معروف وناهيان از منكرو.... پديده ي تازه اي نيست و سالهاست رژيم جمهوري اسلامي در خيابان ها ،اماكن عمومي و حتي خصوصي همواره و بدون هيچ دليلي جو وحشت و اختناق را حاكم مي كند.هر چند اينگونه فشار ها  در موقعبت هايي نيز به كلي برچيده ميشوند (مانند دوره ي پيشين انتخابات رياست جمهوري)،اما به طور مداوم وجود دارند و عمدتا هر چند وقت يكبار تشديد ميشوند  متوقف كردن اتومبيل هاي حامل سرنشينان جوان، اعم از دختر يا پسر،توسط موتور سواران غالبا قوي هيكل ،با پيراهن هاي سياه و مجهز به بي سيم و  سلاح هاي گرم و سرد؛يا توسط اتومبيل هاي ويژه و ماموران مرد و زن كانكس هاي بازداشت  خياباني؛يا لباس شخصي هاي پياده در معابر و تفريحگاه هاي عمومي؛ از صور غالب اينگونه فشار هاست.

غالبا پس از متوقف كردن اتومبيل سوييچ،كارت ماشین وگواهي نامه اخذ مي شود واگر مقاومتي صورت گيرد،شروع به حتاكي،فحاشي، توهين ،ارعاب ،ضرب وشتم وبازداشت ميكنند. در اين صورت معمولا فرد باز داشت شده در محل استقرار نيروهاي منطقه مورد ضرب و شتم دوباره قرار گرفته و روز بعد پرونده وي به دادگاه هاي عمومي و انقلاب( بر حسب نوع و ميزان اعتراض)ارجاع ميگردد.اغلب احكام دادگاه ،احكام مالي و تعزيري است.

در بسياري از موارد نيز نيروهاي متوقف كننده ي اتومبيل ها به اخاذي در قبال بازگرداني مدارك  وعدم بازداشت ميپردازند.

اين برخورد ها هيچ دليل قانع كننده اي نداردو تنها جوان بودن كافي است تا اين هماي سعادت بر شانه  بنشيند. با اطمينان ميتوان گفت اكثر جوانان  در تهران حداقل يك بار  در معرض چنين فشارهايي قرار گرفته اند.

در طي سال گذشته شخص من و اطرافيانم 8 با ر با چنين برخوردهايي مواجه شده ايم: 

عاشوراي سال گذشته عده زيادي از جوانان به علت تجمع در ميدان محسني تهران بازداشت شدند، برادر من در حالي كه براي سوار شدن به اتو مبيل شخصي از عرض خيابان عبور ميكرد،در برابر چشم ما مورد ضرب و شتم قرار گرفت وبازداشت شد. در همان ماه اتومبيل يكي از اقوام به علت عدم توانايي اثبات نسبت خوني با يكي از دوستانش 45 روز توقيف گشت.

در اديبهشت ماه 85 بعد از متوقف كردن اتومبيل يكي از دوستان  دخترم ،ضبط و باندهاي اتومبيل اش از وي اخاذي شد. در فروردين ماه اتومبيل برادر 19 ساله ام به علت صداي موسيقي متوقف و ساعت مچي،گوشي مبايل ، كارت ماشين وگواهي نامه اش 72  ساعت  ضبط گرديد.

اواخر مهر ماه  پس از مشاهده ضرب وشتم  شديد 2 دختر نوجوان در خيابان جردن توسط بانوان امر به معروف!!! مادر معلم من كه خواستار ممانعت از ضرب و شتم وحشيانه ي دختران

شده بود مورد حتاكي و ارعاب قرارگرفته و تهديد به بازداشت شد.    و....

و اخرين بار جمعه 20 ابان  ماه ،حدود ساعت 10 شب، دو دستگاه اتومبيلي كه حامل من و چند تن از دوستان و اقوام بود در خيابان ولنجك،توسط  سرنشينان 3 موتور سيكلت ،متوقف شد.

و با  فرياد و ارعاب خواستار روشن شدن نسبت ما!! وسرقتي  نبودن اتومبيل ها شدند. پس از تقريبا يك ساعت انتظار در هواي سرد(سوييچ اتومبيل ها و مدارك را گرفته بودند)براي اقايان پايگاه بسيج ناحيه دركه مشخص شد كه منكري رخ نداده است!

ماكه از درد ، درد را حس نميكنيم؛اما نگين 16 ساله كه براي دومين بار است به سرزمين مادري خود امده، هنوز  خاطره ي ان شب و چهره ي برافروخته ي مرد باتوم به دست سياه پوش كه بر سرش فرياد ميزد و او را كه از وحشت ميلرزيد مجبور به نشستن داخل اتومبيل ميكرد، فراموش نكرده است. نگين 3 روز ديگر به نروژ بازميگردد اما با خاطره ي سياه تهاجم....؛

HOME