بيانيه نشريه دانشجويی بذر در مورد انتخابات

دانشگاه تريبون جهل و خرافه  نيست!

دانشگاه تریبون آگاهی و رهایی است!

27.05.09

کارناوال انتخابات رياست جمهوری بار ديگر به راه افتاده است. بساط فريب توده ها داغ داغ است. هر کانديدايی تلاش می کند تا مسائلی را که برای مردم اهميت دارد عمده کند و به عنوان شعار انتخاباتی خود برگزيند و روی آن مانور دهد. در اين ميان مخاطب اصلی آنان قشرها  و گروههايی مانند زنان، کارگران، دانشجويان و طبقات زحمتکش و تحتانی جامعه هستند؛ چون شرکت آنها در انتخابات پايه های نظام را مستحکمتر می کند.

 برخی از کانديداها وعده برچيده شدن گشت های ارشاد، برگرداندن دانشجويان ستاره دار به دانشگاهها،  پايان حکومت پادگانی،  پرداخت حقوق معوقه کارگران و برگرداندن آنها به کار را می دهند و يا از آزادی  بيان و فضای باز سياسی در جامعه و در دانشگاهها سخن می گويند. از بهتر شدن وضع اقتصادی می گويند. از خالی کردن زندانها از دانشجويان و فعالين معترض می گويند و اين که هر کس حق اعتراض و بيان نظرات خود را دارد. در اين ميان روابط  با کشورهای ديگر به خصوص آمريکا هم تبديل به يک شعار انتخاباتی شده و هر کس تلاش می کند تا خود را بهترین گزینه در این زمینه  معرفی کند  و خود را در نزد امپرياليسم  آمريکا فرد موجهی نشان دهد و هم به مردم بگويد کانديد مناسبی برای تغيير اوضاع است.

 اما مردم می دانند که تمام اين وعده وعيدها در دوره های قبلی انتخابات هم وجود داشته است و هميشه بعد از انتخاب فرد مورد نظر، نه تنها به وعده هايش عمل نکرده؛ بلکه در مقابل به شديدترين شکل ممکن در جهت سرکوب  توده ها گام برداشته است. سرکوب وحشيانه دانشجويان در واقعه  18 تير سال  78 در کوی دانشگاه تهران و قتل های زنجيره ای در دوران رياست جمهوری خاتمی، در حاليکه او قبل از آن شعار جامعه مدنی، فضای باز فرهنگی، آزادی اجتماعی و سياسی را می داد گواه اين ادعا است.  يا دولت "مهرورز" کنونی که تحت عنوان اجرای طرح امنيت اجتماعی و مبارزه با اراذل و اوباش به ارعاب مردم  زحمتکش، سرکوب جوانان و دستگيری  زنان و دختران توسط گشت های ارشاد مشغول است و هنوز هم اين "مهرورزی" ادامه دارد. هنوز فراموش نشده که در آن تابستان داغ، احمدی نژاد که قرار بود پول نفت را بر سر سفره های مردم بياورد، سهميه بندی بنزين و طرح حذف سوبسيدها را به اجرا گذاشت. اقدامی که حکومتهای پيشين جرأت اجرای آنرا نداشتند.  با اجرای اصل 44 قانون اساسی (خصوصی سازی) شاهد موج  بيکار شدن وسيع کارگران، سرکوب اعتراضات آنها و بالا رفتن  نرخ تورم  بوده  و هستيم. در سالهای اخير همگان  برنامه تبليغاتی و مضحک معروف کانال دوم را  بياد دارند که احمدی نژاد گفت: "جوانها و دختران ما هر چه که دوست دارند بپوشند به من و تو چه؟! دولت بايد اقتصاد مملکت را سر و سامان بدهد." اما از يک سو اقتصاد نه تنها بيمارتر از قبل شد، بکله از طرف ديگر دختران و جوانان دسته دسته در محاکم قضايی به دليل عدم رعايت پوشش اسلامی پرونده دار شدند. در چند سال اخير کمتر هفته و روزی بوده که شاهد اعدام زنان و جوانان کشور نباشيم.

 مير حسين موسوی سبزپوش، به خيال اينکه کسی از پيشينه "درخشانش" مطلع نيست؛ در مقابل يک  سؤال ساده اما مهم و اساسی  دانشجويان بابلسر سکوت می کند؛ در مورد کشتار تابستان سال 67 که او نخست وزير وقت بود؟! او به هيچ کدام از سؤالهای معترضين به او و سياست هايش پاسخ نمی دهد و جلسه را ترک می کند. شايد بر اين باور است که مردم فراموش می کنند و شايد هم سکوتش نشانه تأييد اعمالش می باشد و تأييد اينکه اگرلازم باشد، برای حفظ نظام همان کار را دوباره خواهد کرد. درود بر دانشجويان مبارز علم و صعنت که در مقابل اين سکوت، فرياد زدند "سيد سبز گستر، خاوران هنوز سرخ است".

 کروبی در مقابل دانشجويان معترض، شعار "زنده باد مخالف من" را سر می دهد. حافظه نزديک ما می گويد؛ خاتمی از دانشجويانی  که با سوت و کف بدرقه اش کردند با باتوم و شکنجه و زندان و پرتاب از خوابگاهها استقبال کرد، حال شيخ اصلاحات با مخالفانش قرار است چه کند؟!

اين ها همه نشان دهنده آن است که رئيس جمهورهای اصلاح طلب، اصولگرا و يا هر عنوان ديگری را که با خود يدک می کشند، هيچ تفاوتی با هم ندارند. همه از یک قماش اند  و همگی شان به صراحت عنوان می کنند که ما پس از گذشت سی سال، وفاداری خود را به نظام نشان داده ایم. آنها قوانين بازی و رعايت دموکراسی بين خودشان را خوب ياد گرفته اند؛ فقط عنوانشان با هم فرق دارد تا راحت تر بتوانند مردم را فريب دهند. وگرنه همگی در جهت پايداری و مشروعيت و حفظ پايه های نظام ارتجاعی و فاشيستی جمهوری اسلامی گام برمی دارند.

طی 30 سال حاکميت جمهوری اسلامی تنها ستم و استثمار، فرودستی، سرکوب و عقب ماندگی در همه وجوه نصيب مردم شده است. در مناطقی همچون کردستان و ترکمن صحرا و مناطق عرب نشين خوزستان  که ستم ملی پررنگ است و رژيم سابقه کشتار و قتل عام مردم این مناطق را دارد؛ رژیم از پايه ای برخوردار نیست. به همين دليل در آستانه انتخابات، رهبر به کردستان سفر می کند تا ضرب شستی به مردم نشان دهد و به آنها ياد آوری کند که این نظام  چه حمام خونی در آنجا به راه انداخته است؛ و با توجه به سابقه مبارزاتی مردم آن منطقه در واقع  آنان را تهدید کند که بايد در انتخابات شرکت کنيد و فکر مبارزه را از سر بيرون کنيد.

جنگ زرگری کانديداها هم وسيله ای شده تا هر کس خود را مشروع تر از بقيه نشان دهد. همه از برنامه های اقتصادی احمدی نژاد انتقاد می کنند؛ و وعده می دهند که مانند او عمل نخواهند کرد؛ و وضعيت را بهبود خواهند بخشيد. احمدی نژاد هم ادعا می کند که امام زمان اين کشور را اداره می کند و هر چه هست اراده خداوند است. در حاليکه از ماهها قبل بحران اقتصادی سرمايه داری در جهان، اقتصاد ناموزون و بيمار ايران را متزلزل تر کرده و در اين بين بيشترين آوار بر سر مردم زحمتکش و طبقات تحتانی جامعه فرو ريخت. خامنه ای نیز در سفر اخيرش به کردستان اعلام کرد که برخلاف ادعاهای برخی از کانديداها، مردم مشکل اقتصادی ندارند و آنقدرها هم که می گويند وضعيت حاد نيست.

همه کانديداها بدون استثنا و با افتخار از ادامه راه و اهداف بنيانگذار نظام و پياده کردن اصول و رهنمودهای او سخن می گويند. هر کس را که عليه اين اهداف و آمال باشد خائن به نظام و انقلاب اسلامی می دانند. اما اصول خمينی چه بود؟ سر بريدن يک انقلاب؟! قتل عام و کشتاريک نسل از بهترين و فداکارترين و آگاه ترین جوانان انقلابی! کشتار زندانيان سياسی طی سال های 1360 و تابستان سال 67 که به دستور مستقيم وی و اجرای حاکمان وقت (امثال موسوی، کروبی و رضايی و ...) صورت گرفت؟! سرکوب زنان و تحميل اجباری حجاب و نهادينه نمودن يک جامعه مردسالار مذهبی از همان ماههای اول به قدرت رسيدن؟! تعطيل کردن دانشگاهها و سرکوب و کشتار دانشجويان معترض، مترقی و اجرای انقلاب فرهنگی؟! دستگيری و اعدام کارگران سياسی و مبارز عضو اتحاديه ها و شوراهای کارگری احزاب چپ؟! اينها کارنامه اين رژيم است. کانديداها با وعده به اين اصول در واقع مردم را تهديد می کنند که يادتان باشد که ما که هستيم، چه کردیم و دوباره چکار خواهیم کرد.

در اين ميان گروههای سیاسی مختلفی همچون نيروهای ملی مذهبی، نهضت آزادی، کمپين يک ميليون امضا و تحکيم وحدت با طرح شعارها و مطالباتی مانند رفع تبعيض در همه جا، از همه کس و پيوستن ايران به کنوانسيون رفع تبعيض عليه زنان در واقع مهر رفرميسم و سازشکاری خود را پر رنگ تر از قبل به همگان نشان می دهند. آنها هر کانديدايی را که در جهت تأييد اين برنامه ها و شعارها باشد را تبليغ و انتخاب می کنند. اما واقعيت اين است که هيچ کدام از کانديداها نماينده منافع مردم نيستند. آنها نماينده حفظ منافع يک ساختار ارتجاعی و ديکتاتوری طبقاتی مشخص هستند. شرکت در انتخابات و رأی  به هر کانديدايی در اصل رأی به مشروعيت اين ساختار است.  حتی اگر رأی ها سفيد و بدون نام باشند؛ حتی اگر فرض را بر اين بگيريم که فرد مورد نظر از قبل تعيين نشده باشد و باصطلاح با رأی مردم انتخاب شود. شرکت در انتخابات، انتخاب فقر، بيکاری و استبداد هرچه بيشتر است. انتخاب حتی بين بد و بدتر نيست. انتخاب از بين بدترين هاست. با تقليل خواسته ها نمی توان به نتيجه رسيد.  تنها راه حل، آگاهی و مبارزه است. هيچ نيرويی به جز نيروی مردم نمی تواند ريشه ستم را بر کند.

امپرياليست ها نيز در جهت اهداف و سياستهای خود و چپاول هر چه بيشتر منابع کشور و استثمار بیشتر مردم  گام برمی دارند و جمهوری اسلامی نيز برای بقای خود حاضر است که به هر قيمتی به امپرياليستها باج بدهد.  بهای اين بده بستانها زندگی مردم است و له شدن آنها در زير چرخ ستم، استثمار و بردگی.

مردم بايد قدرت و نيروی خود را باور کنند. با تحريم انتخابات نه بزرگ خود را به ارتجاع جمهوری اسلامی و اربابان امپرياليستی شان اعلان دارند. باید فضای پر از دروغ، ريا و فريب انتخاباتی را تبديل به فضای مبارزه عليه آن کنيم. راه حل، انتخاب اين یا آن کانديدا نيست. راه حل تحريم و حذف این نظام از صحنه جامعه و زندگی مردم است. همه فعالين کارگری، زنان و دانشجويان بايد متحد و همصدا با يکديگر در جهت آگاه نمودن توده ها و قشرهای مختلف مردم در جهت تحريم انتخابات فرمايشی همراه شوند و اعلان کنند که با انتخابات هیچ تغییری صورت نخواهد گرفت. تنها با تکیه به مبارزات توده ها و آگاهی طبقاتی همه جانبه می توان راه را برای تغییرات اساسی واقعی هموار کرد.

R اين بيانيه را در ابعاد وسيع تکثير و پخش کنيد!

R بيلبوردهای تبليغاتی کانديداها را با شعارهای تحريم انتخابات بپوشانيد!

R به بحث آگاهانه در مورد تحريم انتخابات دامن زنيد!

R فضای انتخاباتی را به فضای مبارزه عليه رژيم  تبديل کنيد!

R تريبونهای تبليغانی کانديداها در دانشگاهها را به تريبون افشا وطرد شان تبديل کنيد!

HOME