|
گفتگویی با دانش آموز اخراج شده بهایی 01.06.09 |
روزهاي پاياني سال تحصيلي 87-88 در حال سپري شدن است و اين در حالي است كه بر خلاف اصول قانون اساسي و مواد معاهده نامه هاي بين المللي هنوز عده زيادي از جوانان ايراني به خاطر عقيده شان از حق تحصيل در دانشگاه هاي كشور محروم هستند. بنابر گزارشات دريافتي وضعيت دانش آموزان بهايي در مدارس نيز متزلزل و نگران كننده است. دانش آموزان بهايي در مدارس ايران با انواع تهديد، توهين به عقايد مذهبي، تفتيش عقيده و حتي اخراج از مدرسه روبرو مي شوند. در این رابطه كميته حق تحصيل مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران گفتگويي را با يك دانش آموز بهايي كه در سال تحصيلي جاری در مقطع پيش دانشگاهي به خاطر عقيده خود از مدرسه اخراج شده انجام داده است. • در ابتدا لطفا خود را معرفي كنید و در خصوص وضعيت تحصيلی خود در دوران دبيرستان توضيح بدهید و همچنین بفرمائید آيا قبل از اخراج در سالهاي گذشته نيز مشكلاتي با موضوع عقیدتی داشته اید؟ • اینجانب هستی فلاح ساکن شهر کاشان، در سال تحصیلی 88-87 از تحصیل در مقطع پیش دانشگاهی محروم شدم. سال اول دبيرستان من و دختر عمويم در یك دبیرستان و در یك کلاس بودیم. از وقتی که بچه های کلاس متوجه شدند که ما بهایی هستیم، از حدود 30 نفر همکلاسی، 4،3 نفر از بچه ها از هر فرصتی استفاده می کردند تا از ما سوالاتی بپرسند. ما هم گاهی به سوالاتشان جواب می دادیم، گاهی هم به این دلیل که کادر مدرسه به ما حق صحبت کردن درباره اعتقادمان را نمی دادند اجبارا از جواب دادن سرباز می زدیم. 3 يا 4 نفر از همكلاسي هاي ما از دست دادن با دست خيس با ما پرهیز می کردند یا گاهی اگر با این وضع دست می دادند حتما دستهايشان را می شستند. کار ما با این 4،3 نفر به جایی رسیده بود که آنها گاهی از روحاني مدرسه درباره ما سوالاتی می کردند و او هم آنها را توجیه می کرد که باید ما را ارشاد کنند. در طول سال نيز وقتی مدیر مدرسه از جریان صحبت های رد و بدل شده بین ما ودوستانمان با خبر شد، من و دختر عمويم را به دفتر خواست و گفت : "اگه این کاراتون رو ادامه بدین ما می تونیم شما رو از مدرسه اخراج کنیم." زمان گرفتن کارنامه ها رسید و وقتی پدر و مادرم برای دریافت کارنامه به مدرسه رفتند، مدیر به آنها گفت : "یا یکی از بچه های شما (یا من یا دختر عمويم) باید در این مدرسه بمونه یا هر 2 باید از این مدرسه برن." این حرف رو به دختر عمويم هم گفته بودند؛ ولی چون رشته تحصیلی دختر عمويم مربوط به هنرستان بود، سال دوم از این مدرسه می رفت اما من سال دوم هم در همان مدرسه ماندم. سال دوم مشكل خاصي نداشتم اما در سال سوم مقداري از سال تحصیلی نگذشته بود که سر کلاس " تاریخ معاصر ایران " معلم تاریخ ضمن تدریس درباره فرقه بابی و بهایی و اینکه این دو فرقه دست ساز اسرائیل و ... هستند، صحبت هایی كرد. چون 5 دقیقه به زنگ تفریح مانده بود در کلاس صحبتی نکردم؛ اما به محض اینکه زنگ خورد پشت سر معلم از کلاس خارج شدم و در کمال ادب و احترام از معلم اجازه خواستم و گفتم: "در رابطه با صحبت هایی که شما در کلاس داشتین من خواستم حقیقت مطلب رو به شما بگم..." و گفتم. از من پرسید که : "از کجا انقدر مطمئن درباره این دو فرقه حرف می زنی؟" گفتم : "چون خودم و خانواده ام بهایی هستیم." حرفم رو زدم و معلم هم خنده ای کرد و رفت. بعد از چند وقت که از این قضیه گذشت ، مدیر دبیرستان جدید مرا به دفتر خواست و گفت: "شنیدم با یکی از بهترین دبیرای ما (دبیر تاریخ ) چنین صحبت هایی رو کردی." من هم در جواب گفتم : "فقط حقایقی رو به منظور رفع سوءتفاهم به معلم گفتم." بعد از همه حرف ها مدیر گفت: "من باید به تو بگم که از حراست آموزش- پرورش به من ابلاغ کردند که تمام کارهای این دانش آموز رو تحت نظر داشته باشین و هر کاری که می کنه، گزارش کتبی اونو به حراست بدین و اینکه اگه دیگه در مدرسه از این حرف ها بزنی به ما گفتن که می تونیم تو رو اخراج کنیم." من هم چیزی نگفتم. • لطفا در مورد مقطع پيش دانشگاهي و اتفاقاتي كه در سال جاری افتاد و نحوه اخراج خود توضيح بدهید. • تابستان 87 برای ثبت نام به مدرسه رفتیم. چندین بار مدیر به بهانه های مختلف (مثلا نقص مدارک ثبت نام، در صورتی که اینطور نبود) ثبت نام را انجام نمي داد تا جایی که در تاريخ 31/6/87 مدارک من هنوز نزد خودم بود و ثبت نام نشده بودم. در بين اين رفت و آمدها یك بار مدیر به مادرم پیشنهاد کرده بود که چون شما را به دانشگاه راه نمی دهند و دختر شما هم دیپلم دارد اگر می خواهید پیش دانشگاهی رو نخواند. مادرم در جواب گفته بود: "محرومیت از دانشگاه هم طبق قوانین مملکتی نباید برای هیچ اقلیتی وجود داشته باشه اما تا کنون هم با بهاییان مغایر قانون رفتار شده ؛ ولی با این حال حد اقل تا جایی که ممانعتی برای ما وجود نداشته باشه از حقوق خود استفاده می کنیم." روز 31/6/ 87 برای ثبت نام به تنهایی به مدرسه رفتم. از آنجايي که با هر تغییر مقطع تحصیلی در ابتداي سال ، باید فرمی( شامل تمام مشخصات دانش آموز ) توسط دانش آموز پر شود، بايد فرمي به من داده مي شد اما قبل از اینکه فرم به من تحویل داده شود مدير با مشورت با معاونین ، در زیر گزینه " دین " کلمه " مذهب " را به صورت دست نویس اضافه کرد و بعد از تکثیر فرم ، فرم جدید را در اختیار من گذاشت و من هم که از اقدام آنها مطلع شدم ، جلوی گزینه دین کلمه بهایی را نوشتم و در جلوی کلمه مذهب خط کشیدم و نهایتا فرم را بعد از امضای والدین، به مدیر تحویل دادم و مدیر هم چیزی نگفت. تا اینکه در روز 17/7/87 ( حدود ساعت 8 صبح زماني كه هنوز سر کلاس نرفته بودیم ) مدیر من را به دفتر صدا زد و گفت: " چندین بار در رابطه با قضیه تو از حراست آموزش-پرورش با من تماس گرفتن؛ مثلا همین امروز به من اطلاع دادن که این دانش آموز از فردا حق آمدن به مدرسه و حاضر شدن در کلاس درس را نداره؛ اين یعنی اخراج. سپس به من توصیه کرد که از فردای آنروز به مدرسه نروم و والدینم پیگیر این قضیه باشند. همان روز والدینم به حراست آموزش-پرورش رفتند و وقتی که آنها علت اخراج را از مسئول حراست جویا می شوند ، او پاسخ می دهد که : "چون تبلیغ بهاييت کرده و جلوی فرم کلمه بهایی رو نوشته باید اخراج بشه." همچنین گفته بود که دانش آموزان بهایی " حق ابراز وجود ندارند " و باید جلوی فرم را خالی می گذاشت. دقیقا 4 مرتبه به حراست رفتیم و هر 4 دفعه مسئول حراست، حرف هاي قبلي خود را تکرار می کرد و یکبار هم که به ریاست آموزش-پرورش نامه ای مبنی بر پیگیری این موضوع نوشتیم دوباره ما را به حراست ارجاع دادند و پیگیری هايمان را بی نتیجه گذاشتند. مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران |