مصاحبه با دکتر کاویان صادق زاده میلانی، درباره وضعیت بهاییان در ایران

در سالهای پس از انقلاب ایران، برخورد با مذاهب غیر شیعی به شدت افزایش یافته است، اما در این بین برخورد با پیروان بهاییت نگران کنندهتر از دیگر ادیان و مذاهب به چشم میآید و بر اساس اینکه قانون اساسی جمهوری اسلامی، بهاییت را دین و مذهب رسمی نمیداند، موضعگیری و اظهار نظر در رابطه با این اقلیت مذهبی در ایران باعث برخورد شدید نهادهای امنیتی می شود. در چند سال اخیر و پس از روی کار آمدن دولت نهم، برخورد با مذاهب غیر شیعی به طور فزایندهیی، زیاد شده است و باعث نگرانی نهادهای مدنی و حقوق بشری شده است. بسیاری از هموطنان ما، در چند سال اخیر بازداشت شدهاند، مورد شکنجه و توهین قرار گرفتهاند و فرزندان آنان از تحصیل محروم شدهاند. در زمینهی وضعیت بهاییان در ایران، با کاویان صادق زاده میلانی، دبیر کمیته بهاییان مجموعه فعالان حقوق بشر گفت و گویی انجام دادهایم که به شرح زیر است:

1-    وضعیت تحصیل بهاییان به شدت باعث نگرانی است، دربارهی وضعیت تحصیلی بهاییان به ویژه در سطح آکادمیک و دانشگاهی توضیح دهید؟

بهائیان در حال حاضر اجازهی حضور در دانشگاهها را ندارند. از دورهی آغاز انقلاب اسلامی  اساتید و دانشجویان بهائی از دانشگاهها اخراج شدند. هم اکنون سه نسل از جوانان بهائی از حق تحصیل در کشورشان محروم بودهاند. با توجه به اهمیت دانش و کسب علم برای بهبود وضع جهان و پیشبرد جامعهی بشری این معضل برای بهائیان به قیمت سنگینی تمام شده است. بسیاری از جوانان بهائی نیز که راه تحصیل را در ایران بسته دیدند از ایران به طرق گوناگونی خارج شدند و ناچار در کشورهای خارجی ادامهی تحصیل دادند.  نقصان این روش بسیار واضح است. مراجعه به وطن همیشه برای دانشجوی مقیم خارج دشوارتر است و در نتیجه جامعهی ایران مقدار زیادی از افراد کارشناس و تحصیل کردهی خود را هر ساله و این چنین از دست میدهد.

2-    با توجه به اینکه در قانون اساسی ایران، حق تحصیل آزاد بیان شده است، آیا بازداری بهاییان از تحصیل توجیه قانونی دیگری دارد؟

حق تحصیل بنابر تمام منشورهای بینالمللی حقی غیر قابل لغو است. نکتهی مهم در اینجا است که قانون اساسی ایران نیز این حق را بدون قید و شرط به صورت همگانی مطرح می کند. ولی از آغاز انقلاب جامعه بهائی از حق حضور در دانشگاه محروم شد. این مساله هیچ توجیه قانونی دیگری ندارد. چرایش را باید در تلاش حاکمیت در منزوی کردن بهائیان از جامعه مدنی دانست.  

3-    با توجه به اینکه در منشور حقوق بشر سازمان ملل به شدت بر آزادی دین و مذهب تاکید شده است و با توجه به اینکه ایران به این منشور پیوسته است، دلیل  این نوع برخوردها چیست؟

تاریخ نشان میدهد که سرکوب دگراندیش دینی در تمامی دورانهای مورد بررسی بیانگر معضل مهمی برای جامعه بشری است. آزار اقلیتهای دینی و اعتقادی همواره معرّف نقصانهای دیگری در مورد حقوق بشر است. جامعهیی که حقوق اقلیت دینی را زیر پا میگذارد، حقوق زن، کودک، بیبضاعتان و قومیتها را نیز محترم نخواهد شمرد. اهمیت حق باور دینی از همین سرچشمه میگیرد. برخورد با بهائیان در مورد مسالهی حق تحصیل به مسالهیی که در بالا مطرح کردم بر میگردد. دانشگاه در ایرانِِ ِ دهههای اخیر یکی از دو فضای مطرح برای گفتمانهای روز و جریانهای فکری بوده است. فضای دیگر را نشریات چاپی باید دانست. با حذف جامعهی بهائی از این دو فضای فکری عملاً کوشش شد که بهائیان از جریانهای مطرح جامعه دور بیافتند و در حاشیه جا بگیرند. البته حاشیه نشین کردن هر گروهی به تضعیف جامعه مدنی میانجامد.

4-    خبرهای نگران کنندهیی مبنی بر تحریک عوام توسط روحانیون ذکر میشود، آیا این تحریکها به صورت برنامهریزی شده از مقامهای بالا است؟ و چه  چیزی را دنبال میکند؟

سیاست رسمی حاکمیت در حال حاضر حملهی سازمانیافته به بهائیان و جامعه بهائی است. ممکن است برای بعضی این سوء تفاهم پیش بیاید که برنامههای آزار بهائیان مقطعی و منطقهیی است ولی بررسی روند و جریان آزار بهائیان نشان میدهد که منظم و سامان یافته است. هدف وادار کردن بهائیان به تغییر دین است. آنهایی که بر باورهای دینی خود میایستند و انصراف از باور نمیکنند و یا تقیه نمیکنند (در آموزههای بهائی تقیه وجود ندارد) زیر فشار و دشواری اقتصادی، فیزیکی و تبلیغاتی قرار میگیرند. برای مثال در آن ِ واحد بانکها به بهائیان وام بازرگانی و یا شخصی نمیدهند.  مشارکتهای اقتصادی آنان در بخش خصوصی با فشار بر شرکاء محدود و از بین برده میشود و از لحاظ فیزیکی با حملههای خشونتبار فیزیکی مورد ارعاب و آسیب قرار میگیرند.

5-    وضعیت معیشتی بهاییان  در  حال حاضر و با توجه به محدودیتهای ذکر شده به چه شکل است؟

اذیت و آزاری که جامعهی بهائی ایران از ابتدای انقلاب اسلامی این کشور در سال 1979 تا کنون متحمّل آن شده، بر همهگان واضح و آشکار است. به عنوان مثال در اینکه عدهی زیادی از بهائیان به دلیل باورهای دینی اعدام شدهاند شک و تردیدی نیست. ولی آنچه که در نظر عموم چندان واضح و آشکار نیست عبارت از فعالیت گستردهی اقتصادی است که علیه جامعهی بهائی صورت گرفته است.  این فعالیت گرچه در آغاز به روشی تا حدی بینظم با حملاتی بر هدفهای آشکار اقتصادی شروع شد اما مشخصات و ویژگیهای یک برنامهی هدفمند و سازماندهی شده را دارد که افراد بهائی را هدف قرار داده است.  

از زمان انقلاب اسلامی تا کنون، جامعهی بهائی در این کشور قربانی اقدامات مداوم و رسمی خفقان اقتصادی بوده است. در آغاز مصادرهی دارایی‎های اجتماعی جامعه که اوایل دوران انقلاب صورت گرفت و هنگامی که این جریان تکمیل شد، اخراج بهائیان از مشاغل دولتی و سپس شرکتهای بخش خصوصی معطوف شد. در حال حاضر تنها راه امرار معاش بهائیان شرکتهای خودگردان خصوصی است و تلاش دولت در انهدام سامان یافتهی آنها قرار گرفته است. برای نمونه در حال حاضر بانکها به بهائیان وام بازرگانی نمیدهند و شرکتهایی که بهائیان در آن اشتراک یا سهم دارند قادر به کرایهی محل برای کسب نیستند. در موارد بسیاری جواز کسب و حرفه تمدید نمیشود و حتا از تحویل کالاهای مورد نیاز جهت ادامهی حرفه پیشگیری میشود.

6-    وضعیت  بهاییان بازداشت شده در ایران در حال حاضر به چه شکل است و چه تعداد در بازداشت به سر میبرند؟

در حال حاضر حدود چهل بهائی در بازداشت به سر میبرند و حدود 80 بهائی به قید ضمانت و گرو گذاشتن سند کسب و یا ودیعه آزاد هستند.

7-    نوع بازداشت و برخوردهای صورت گرفته در طول بازداشت و پس از آن با بهاییان به چه شکل بوده است؟

برخورد با بهائیان به طور فزایندهیی شدت گرفته است. برای نمونه شش نفر از مسئولان اداری جامعهی بهائی که در حال حاضر در بازداشت به سر میبرند برای سه ماه و نیم اول بازداشت در انفرادی بودند و خانم مهوش ثابت نفر هفتم گروه که سال پیش (1386) بازداشت شده بود نزدیک به 6 ماه در انفرادی بود. این گروه پس از نزدیک به 8 ماه بازداشت گروهی هنوز هیچ کیفرخواست رسمی و کتبی نداشتهاند ولی در رسانهها به جاسوسی برای قدرتهای خارجی، براندازی و جرایم دیگر متهم شدهاند . تا کنون به وکیل مدافع ایشان خانم شیرین عبادی اجازهی ملاقات و تماس با آنان و بررسی شواهد علیه آنان داده نشده است. حتا شعبهي دادسرایی که در آن باید حاضر شوند نیز به خانوادهها و وکیل مدافع آنان ابلاغ نشده است.

8-    در خبرها آمده است، تعدادی از قبرستانهای بهاییان را ویران کردهاند، دلیل این عمل حکومت چیست و آیا این کار توجیه قانونی در قانون جمهوری اسلامی دارد؟

این خود نوعی دیگر از فشار بر جامعه بهائی است. البته این نوع رفتارها هیچ توجیه قانونی و اخلاقی ندارد. برای نمونه دیروز (29 بهمن) قبرستان بهائی سمنان با خاک یکسان شد. تخریب ساختمان و بنا و مکانهای جمعی نمودی از قدرت تخریب کننده بر تخریب شده است. حمله به قبرستانهای بهائی و انداختن ماشینهای سنگین یا بولدوزر در آن نمایانگر قدرت دستگاه حاکم بر بهائیان و بیپناهی آنان در برابر ارگانهای بهائی ستیز یا جریانهای بهائی ستیز درون نظام است. در هیچ موردی هم  تخریب کنندگان مورد پیگرد قانونی یا حتا بازخواست قرار نگرفتهاند.

9-    خبرهایی مبنی بر تخریب، سوزاندن و از بین بردن مایملک بهاییان در جای جای ایران به گوش میرسد، این برخوردها آیا از سمت حکومت است و یا حکومت با تحریک عوام دست به چنین کارهایی میزند؟

این حرکت نیز جزوی از جریان بهائی ستیزی نیروهای ضد بهائی در درون نظام است. این عملیات حساب شده و در شرایطی اتفاق میافتد که هیچکدام از خاطیان بازداشت، بازخواست یا حتا مورد سوال قرار نگرفتهاند. بعضی از این حرکتها مثل پرتاب کوکتل مولوتوف به منزل بهائیان یا مطب پزشک نگران کننده و خطرناک است ولی موارد بسیار وحشتناکی چون بستن قربانی به تیر چراغ برق و ریختن بنزین بر او و آتش زدن او را نیز داشتهایم. اگر این یک جریان رسمی و دستوری نبود بدون شک خاطیان و گناهکاران ردیابی، پیگیری و بازداشت میشدند و هرگز چنین نشده است. در مواردی هم مثل تخریب منازل مسکونی این حملهها با حضور ماموران انتظامی انجام شده است.

10-    آیا نهادهای بینالمللی حقوق بشر، موضع گیری خاصی در رابطه با وضعیت بهاییان در ایران صورت دادهاند؟

متاسفانه نهادهای حقوق بشری در موارد مربوط به نقض حقوق بشر در ایران در مواردی مانند زنان، کودکان، اعدام کودکان، قومیتها و دانشجویان توجه لازم را ابراز نداشتهاند. مسالهی بهائیان نیز به عنوان یک مسالۀ تبعیض دینی در سطح لازم و پررنگ مطرح نشده است. برای نمونه دانشجویان بهائی برای نزدیک به سه نسل است که از حق تحصیل ممنوع هستند. این نقض حق آشکار به طور معمول باید در مجامع حقوق بشری منعکس شود و بازتاب مطرحی داشته باشد ولی چنین نشده است. استنباط بنده از این قرار است که حاکمیت با روشهای سیاسی اجازهی مطرح شدن مسائل حقوق بشری را نمیدهد. نمونهی خوب آن گزارش سال پیش سازمان دیده بان حقوق بشر است. چندین صفحهی گزارش سال 2008 به گوانتانومو اختصاص داشت که البته مسالهی مهمی است ولی دو خط در مورد جامعه بهائی ایران بیشتر نیامده است. همینطور مسالهی قومیتها و نقض حقوق کردهای ایرانی. این عدم توازن نشانهی اروپا محوری (غرب محوری) برخی سازمانهای حقوق بشر است و این عدم توازن به نظام ایران اجازه میدهد که موارد سنگین نقض حقوق بشر در ایران را کمرنگ و در حاشیه قرار دهد. حضور فعال مجموعهی فعالان حقوق بشر در ایران و دیگر فعالان در روشنگری ذهن جهانیان به معضلات جامعه ایران نقش مهمی بازی میکند.   

 

HOME